مقاله

 

 

تاریخ انتشار :04.10.2016


زمین بارور

مائل آلبرکا

ترجمۀ حمید محوی

استعفای قدرت و نهادهای دولتی، نابرابری، بی عدالتی، شهرک سازی، شکاف و جراحت اجتماعی و ترس بیمارناک از اسلام : زمین بارور برای رشد تروریسم در فرانسه.

« در جامعه ای که رقابت بین افراد به مثابه ارزش برتر تشویق می شود، جائی که رقابت به هدف اصلی زندگی اجتماعی تبدیل شده و شعار لوئی فیلیپ (سیاست بورژوائی و خورده بورژوائی) « ثروتمند شوید » یگانه چشم انداز بنظر می رسد، با گسترش ارزش های همبستگی، برابری و عدالت اجتماعی، اموزش روزمرۀ برابری بین زنان و مردان است که زمین بارور اصول گرائی و طرفدارانش به حاشیه رانده خواهند شد.» (1)

از دیدگاه دکتر باکاری سامب Bakary Samb استاد و پژوهشگر مرکز تحقیقات دربارۀ افراط گرائی و منازعات در آفریقا در دانشگاه گستون برژر در سن لوئی در سنگال، « تروریسم و افراط گرائی فرزندان طبیعی پیوندهای خطرناک بین تکبر بی عدالتی و ناآگاهی آنانی ست که خود را قربانی آن می دانند (2) »، « مبارزه علیه تروریسم در رابطه با سیاست پیشگیری کننده از راه آموزش و امور تربیتی، تقویت امکانات، انحلال نابرابری و گسترش فضای اجتماعی آلترناتیو بجای مذاهب و روندهای قومی و فرقه ای از جنگ چریکی خیلی مؤثرتر است. [...] تا وقتی که مداخلۀ نظامی را به امور تربیتی و آموزشی، عدالت اجتماعی در مناطقی که خرید یک تانک کهنه گرانتر از ساخت یک مدرسه هزینه برمی دارد ترجیح دهیم، از بن بست مشکلات خارج نخواهیم شد» (3).

دیپلمات قدیمی اتیوپی محمد حسن از این نیز فراتر می رود، از دیدگاه او «رهبران اروپائی از این که می بینند این جوانها برای جهاد مسلحانه به سوریه می روند مشکلی احساس نمی کنند، یعنی همان شهروندان جوانی که برای آنان راه حلی نداشتند، و حتا بجای اینکه دربارۀ دلایل افراط گرائی و ریشه یابی آن بیاندیشند، خوشحال بودند که این «دیوانه های الله» به منطقۀ جنگی رفته و در معرض بمباران قرار گرفته اند. بخش بزرگی از این جهاد طلبان اروپائی از حاشیه نشینهای شهرکهای حومۀ شهرهای بزرگ اروپا بودند. هیچ چشم اندازی برای آیندۀ آنان باقی نگذاشته بودند. سرانجام، آنان را به حال خود واگذاشتند تا در مواد مخدر غرق شوند و یا خیلی دور از خانه و کاشانۀ خودشان به نام خدا و در کشوری که هدف گرفته بودند و قصد تخریب آن را داشتند کشته شوند. [...] این قشر از جوانان شانس زیادی برای تحصیل، پیدا کردن کار، تشکیل خانواده و شکوفائی شخصیتی نداشتند، یعنی چنین شانسی را در دسترس آنان نگذاشته بودند. و حتا از بین همین جوانان، آنانی که با وجود همۀ مشکلات دورۀ تحصیلی خوبی را پشت سر می گذارند، در مرحلۀ بعدی، یعنی برای پیدا کردن کار به دلیل نام فامیلی شان به مشکل برخورد می کنند. در این صورت برای برادر کوچکترشان معرف چه الگوئی می توانند باشند؟ [...] اکنون، دولتهای اروپائی در بازگشت این جوانان از جبهۀ جنگ سوریه به کشور خودشان بیم دارند. در نتیجه خطر تروریسم افزایش خواهد یافت، اقدامات امنیتی تقویت خواهد شد، افزایش نگرانی از بابت مسلمان زمین مساعدی برای رشد افراط گرائی فراهم خواهد کرد. [...]. دولتهای اروپائی باید به جوانهائی که به نسل مهاجران تعلق دارند چشم انداز واقعی عرضه و در عین حال سیاست خارجی خودشان را نیز بازبینی کنند. زیرا سیاست خارجی کشورهای غربی همواره در گسترش اسلامگرائی افراطی در خاورمیانه کوشیده است. در حالی که باید برای امر توسعه به کشورهای عربی شانس واقعی بدهند، یعنی روندی که اگر به وقوع بپیوندد با منافع شرکتهای چند ملیتی غربی در تضاد قرار می گیرد.» (4)

اولیویه روی Olivier Roy نیز بر همین باور است و می گوید : « داعش برای منصرف کردن دولت فرانسه از بمباران مواضعش سوری ها را برای ارتکاب به اعمال تروریستی به فرانسه نمی فرستد. داعش از ذخیرۀ جوانان افراطی شدۀ خود فرانسه استفاده می کند که از هم اکنون بنای مخالفت را گذاشته اند و در پی آرمانی می گردند که به نام آن امضای خونبار قیام شخصی خودشان را به ثبت رسانند» (5). این موضوعی است که در پایان سال 2015، حضور بیش از 600 جوان فرانسوی ( 380 مرد و 220 زن) در صفوف داعش در عراق و سوریه را توضیح می دهد (6). یک سوم زنان و یک ششم مردان جهاد طلب فرانسوی به سالام گرویده اند (7). اولیویه روی هشدار می دهد که : « سرکوب داعش چیزی را در این قیام تغییر نمی دهد. گرویدن این جوانان به داعش حرکتی فرصت طلبانه است : دیروز آنان با القاعده بودند، پریروز (1995) با گروه اسلامی مسلح الجزایری ، از بوسنی تا افغانستان و سپس چچنی، کولی مسلکی جهاد فردی رواج داشت. و فردا، زیر پرچم دیگری خواهند جنگید، مگر اینکه مرگ نابهنگام، سال خوردگی یا توهم زدائی صفوفشان را خالی کند، به همان شکلی که چپ افراطی در سالهای 1970 ازهم فروپاشید. [...]

در نتیجه، مسئلۀ اساسی برای فرانسه خلیفه در بیابانهای سوریه نیست که مطمئناً دیر یا زود مثل سرابی که به کابوس تبدیل شده از بین خواهد رفت، مسئله عصیان این جوانان است. و مسئلۀ واقعی این است که این جوانان به چه سرنوشتی دچار خواهند شد، آیا پیشگام جنکهای آینده خواهند بود و یا بر عکس پس افتاده های رویدادهای تاریخی (8). از دیدگاه اولیویه روی ما شاهد افراطی گری اسلامی نیستیم، بلکه شاهد اسلامی کردن افراطی گری هستیم.

سعید بواماما Saïd Bouamama جامعه شناس نیز تحلیل اولیویه روی را در رابطه با دلایل اجتماعی اقتصادی « افراطگرائی» تأیید می کند، به سخن دیگر روی محور تمایلات نیهیلیستی بخشی از جوانان اروپائی. اسلامی سازی افراط گرائی به این علت است که امروز پر رونق ترین بازاری ست که سعید بواماما « عرضۀ نیهیلیسم» می نامد(9). سعید بو اماما یادآور می شود که هر بازاری روی عرضه و تقاضا می چرخد و بازار افراط گرائی از این قاعده جدا نیست. البته عرضۀ نیهیلیسم تازگی ندارد، حتا اگر از 15 سال پیش در فرانسه بیش از همه قابل رؤیت باشد. وجه مشخصۀ این عرضۀ نیهیلیستی در گسترش مبلغان کلاهبردار آشکار می شود که دائماً در پی داوطلبان ناامیدی هستند که آماده اند تا خود را برای آرمانی که به آنان به مثابه هدفی والا یا انقلابی تزریق کرده اند فدا کنند. « مشتریان نیهیلیسم مسلمان » (سلفی مسلکان جهاد طلب)، خود بخود به سوی عرضۀ افراطگری اصولگرای اسلامی متمایل می شوند، «مشتریان نیهیلیسم مسیحی» به سوی عرضۀ افراط گرائی اصولگرائی مسیحی متمایل می شوند (از نوع آندر برینگ بریویک Anders Behring Breivik). « مشتریان نیهیلیسم لائیک یا خداناباور » به سوی عرضۀ افراطی اصولگرای نو پاگانیستی تمایل نشان می دهند (مانند فرقۀ معبد خورشید که خودکشی جمعی را به اجرا می گذارد).

ولی باید یادآور شویم که بین افراد نیهیلیست فقط شکننده ترینهایشان هستند که دست به عمل می زنند و تعداد آنان نیز بسیار اندک است. دیگران در جامعۀ خیلی مصرفی در جستجوی خوشبختی موهومی و در وادی اسطورۀ سرمایه داری موضعگیری می کنند. و یا در افسردگی، تسلیم تحقیر و انجماد و بی اعتنائی اجتماعی می شوند.

امروز رفتار نیهیلیست نزد جوانها (15 تا 30 سال) در نبود چشم انداز حرفه ای، بازار کار اشباع شده، آسانسور اجتماعی که در طبقۀ هم کف متوقف شده، خشونت اجتماعی همه گیر، تبعیض فزاینده، وضعیت زیست محیطی اسفناک، نظامی گری بسیار شدید و ملال آور، حراست سرکوبگر، فردگرائی لیبرال اقتدارگرا، اختناق پلیسی تمامیت خواه... تغذیه می شود و همۀ اینها با تزئین طبقۀ سیاستمدارانی که فقط می توانند موجب نا امیدی شوند و زیر سلطۀ خواستهای لابی ها و الیگارشی صنعتی قدر قدرت که به همانگونه که از اسنانها بهره کشی می کند، منابع طبیعی سراسر جهان را به خود اختصاص داده است. و می توانیم این فهرست را تا جائی که بخواهیم گسترش دهیم، زیرا دلایل برانگیختگی، خشم و عصیان بسیار است. این ناامیدی، افسردگی جمعی، « جهان ناامید کنندۀ » پسا سالهای 30 افتخار آمیز، این خشم دراز مدتی که غالباٌ درون سازی شده، به شکل اجتناب ناپذیری به « تقاضای نیهیلیستی» می انجامد. در نتیجه وقتی تقاضای نیهیلیسم با عرضۀ نیهیلیسم تلاقی می یابد، داد و ستد ممکن می شود، یعنی به مثابه حاصل منطقی دو تنش معاصر.

ولی پس چرا عرضۀ نیهیلیستی از نوع اسلامی به میدان آمده است؟ از دیدگاه سعید بو اماما، شکنندگی و فقری که در سالهای اخیر در شرف تکوین است شامل حال همۀ گروه های جوان اروپائی می شود. ولی سه عامل دیگر تقاضای نیهیلیستی از نوع اسلامی را باید در اقشار مردمی متعلق به مهاجران و به ویژه مسلمانان جستجو کنیم که عبارتند از :

1) تبعیض از نوع «نژادی» (نژاد پرستی بیولوژیک، در خدمت بردگی و سلسله مراتب اجتماعی)

2) قومی سازی رفتارها (نژاد پرستی فرهنگی، توجیه نو استعماری و نابرابری اجتماعی)

3) ترس بیمارناک از اسلام (تبعیض دینی). تبعیض ماهرانه و آگاهانه با راه اندازی بحث و جدل دائمی در رسانه ها به تشویق محافل سیاسی : روی موضوع رو سری در مدرسه یا در فضاهای عمومی، ساخت مناره، گوشت حلال در مدارس، و امثال اینها.

این سه عامل آخری حاصل همان ایدئولوژی بوده که شکاف اجتماعی را واپس زده و حاصل تزریق هومئوپاتیک ولی دائمی در گفتارهای سیاسی و رسانه ای سالهای اخیر بوده است. و اگر تزریق همئوپاتیک در طول زمان تأثیر خود را نشان می دهد، آثار مخرب سم همئوپاتیک نیز در طول زمان آشکار می شود.

این سه عامل در فرآیند نفی فرهنگی شرکت دارد و جوانان متعلق به اقشار مهاجر مسلمان به مثابه نفی هویت عمیق خود درون سازی کرده اند، که به اختلال هویتی می انجامد. کوتاه سخن، ریشه کن شدگی و بی ثباتی ستونهائی که ساخت و ساز باطنی و رواشناختی فرد را ممکن می سازد او را به رفتارهای خشونت آمیز ابتدا علیه خودش و سپس نزدیکان و دیگران وامی دارد.

درک دلایل بیماری از دیدگاه ساختاری نخستین گام به سوی درمان است. در نتیجه، درک مکانیسم تبعیض اجتماعی بخودی خود جزئی از فرآیند درمان و نخستین گام به سوی رهائی از استراتژی تسلط است. مدرسۀ جامعه شناسی درد و رنج (10) تأثیرات مثبت این روان درمانی جمعی را به ما می آموزد که در عین حال راهی برای رهائی سیاسی نیز هست :

1. درک دلایل درد از تأثیرات آن می کاهد. تأثیرات فوری.

2. تحلیل جمعی درد و رنج را به شکل محلول درآورده و ما به سرنوشت مشترک خودمان آگاه می شویم.

3. تأملات جمعی ما را به حرکات جمعی هدایت می کند و سپس با آگاهی به ضرورت از بین بردن ریشۀ درد و رنج برای بسیج جمعی و سازماندهی خودمان اقدام خواهیم کرد.

در اینجا دلایل و علائم بیماری تشخیص داده شده، آنچه بر جامانده کار بست روش درمانی ست.



Source: Investig’Action




لینک متن اصلی :



http://www.investigaction.net/la-france-sponsor-des-terroristes-linepuisable-terreau-1010/

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد