مقاله

 

 

آرشیو نظریات

 

  Share

 

 

 

 

لطفا هرگونه نطری در رابطه با هر موضوعی  را به آدرس ایمیل  یا آدرس پستی  زیر بنویسید :

 ایمل آدرس : hoshyaresmaeil@yahoo.com

آدرس پستی: Hoshyar Esmaeil

Centre de Feuillasse  Av. Mategnin, 54

1217 Meyrin

Geneve-Suisse

 

 


http://www.tipf.info/v,in,bazgasht.htm

علیرضا یعقوبی هوادار مجاهدین است در ضمن منطقه ( عراق ) بوده یا نه اگر اینو برام بیشتر باز کنی این آشغالها نون بچه هایی که در راه آزادی جان باختن می خورن ....امثال اینها زیادن

شاد و پیروزباشید

عباس رحیمی

30.12.2012


دست شما درد نکند بابت این تحلیل

واقعیت اینکه اکثریت مردم بیسواد و مذهبی افراطی هستند و اصلا نمیفهمن که راه درست و غلط چیه و فقط فکر میکنن اسلام یعنی آخوند . پس تا این افکار هست مطمئنن حکومت بعدی هم بر پاییه همین آخوند ها تشکیل میشه حتی اگر آمریکا حمله کنه ...


امیر. 30.12.2012


سلام اسماعیل 

http://www.tipf.info/v,in,bazgasht.htm

من یاداشتی را که شما نوشته بودید راجع به آقای یعقوبی خواندم و جوابی که یعقودبی داده بودند را نیز خواندم . جوابیکه اقای یعقوبی داده بودند شبیه مسئولین نشست داخل مناسبات مجاهدین بود ، از چه بابت؟

 از این نظر که هرکسی که نمی خواست ادامه مبارزه را با مجاهدین باشد لقب شاگرد جلاد می دادند با وجودیکه نفر 20 سال داخل مناسبات زندگی کرده بود ولی متاسفانه چشمانشان را می بستند و هر چه شایسته خودشان و رهبری عقیدتی شان بود نثار آن فرد می کردند. اما اسماعیل جان کلید این معمای اقای یعقوبی در دست برادر مسعود است .چگونه؟ اقای یعقوبی؟در سال 73 13بعد از اینکه از زنداان رهبری عقیدتی آزاد شدیم مارا نزد ایشان به صورت گروهی می بردند ، در انجا وقتی که ما میرفتیم آق مسعود می دانید چه می گفت ؟نه؟ فکر نمی کنم! شما در انجا تشریف نداشتید وبه قول خودت زیر شکنجه ها ی امامی بوده اید و ان هم در اوین .و ما ها که از زندان خمینی آزاد شده بودیم مثل شما و بعد از چند سال مبارزه مسعود گفت هر کدام از شما ها که از زندان خمینی جان سالم بدر برده ا ید همه جزء توابین هستید بنابراین اگر شما روی موضعتان ایستادگی می کردید الان نزد من نبودید مجاهد کسی بود که حتی اسمش را نمی گفت و روی چوبه دار می رفت.این را مسعودمی گفت . حال شما چگونه می گویید من زیر شکنجه امامی ها دوام آورده ام که زنده مانده ام و خود را فرهیخته می خوانی آری جانور شناسی شما یک است در دادن اسامی دوستانت به شکنجه گران جمهوری اسلامی و اظهار ندامت بقول رهبری عقیدتی! می گویید نه؟ از خودش سوال کنید ساده به شما پاسخ خواهد داد . و من می گویم وقتی که شما نزد امامی بده بستان داشتید اسماعیل در حال مبارزه با خمینی بود. بنابرین مرگ شما بدست خودتان با زندانبان ها رقم خورده که الان در اروپا تشریف دارید درست است ؟


جاوید

29.12.2012
 


http://www.tipf.info/v,in,bazgasht.htm

جناب علیرضا یعقوبی

پسر تو دیگه کی هستی بنظرم این اسماعیل در غفلت کامل است که فکر میکند بقیه ساندیس خورن وما فقط یک الله کرم داریم ان هم درتهران است خیر سخت دراشتباهی اسماعیل حضرت عباسی .اقای یعقوبی اخه مرد مومن اخر سیاسی اخر دمکرات اخر مبارز حکم تیر اسماعیل را هم صادرمیکردی میرفت

راستی این مطالبی که نوشتی در دفاع از ولایت عقیدتی بود یا بیزنس...؟

حضرت عباسی پاچه گیر خوبی هستی و خوب بافرار به جلو و فرافکی فحاشی نون میخوری و بیزنس میکنی

منصور

29..دسامبر2012


http://www.tipf.info/bedone,sharh,mesdagi.htm

آقای مصداقی عزیز منهم مخالف مارک زدن هستم ولی چرا وقتی این اتهام به خود ما زده می شود در صددهستیم آن را رفع کنیم؟ و برای اثبات ان هزارو یک دلیل هم می آوریم که این اتهام به من نمی چسبد. ولی چطور خود شما بدون هیچ احساس مسئولیتی و هیچ مدرکی افراد جدا شده از مجاهدین را مزدور رژیم و فرستاده وزارت اطلاعات رژیم قلمداد می کنید یعنی همان خزئبلات مجاهدین را بلقور می کنید !امیدوارم یک تجدید نظر در نگرش خود بیندازید و شمااز آن دسته اتهام زنها نباشید. بقول اسماعیل وقتی کم می اورند بهر کاری دست می زنند تا پاسخگو نباشند. مثل مجاهدین. چرا که مجاهدین هر کسی که هم تراز با سیاست وعمل کرد انها نباشد مامور وزارت اطلاعات می خوانند که از رزائل پست رهبری عقیدتی است

جاوید. 15.12.2012


عباس رحیمی

14.12.2012
این نوع تفکر مرد سالاری ست در طول تاریخ ستم مضعف برای زنان جامعه بشری بوده در بخشی از جهان تضاد زن ومرد حدودی حل شده اما در جامعه ماتا زمانی که حکومت فاشیستی جمهوریاسلامی هست هرگز حقوق برابری زن و مرد بدست نخواهد آمد.زن درجه دو شناخته شده در جامعه ی مابخش زیای از این تفکر که بر جامعه ی ما الان حاکم است از نظرمن منسوخ شده است بخشی ست تاریخ و فرهنگ ماست به امید روزی که زنان ما رها شوند
 


با سلام و ارادت

--http://www.tipf.info/ba,che,einaki.htm

من سوال بزرگی برایم پیش آمده واینکه دراین به قول شما فاز مالاندن حکمت ؛ این حکمت پرستان کجا هستند ؟ صدایی نیست و به قول دوستی ...بخاری نیست . این حکمت پرستان با رنگهای مختلف نام منصورحکمت فقط یادشان مانده است . قول میدهم که اگرمجاهدین خیلی مودبانه و رسما سرقبر منصورحکمت برینند ...بازهم صدای ازکسی درنمیآید . به این میگن سیاست انسانی و کمونیستی

اردوان. 13.12.2012


--http://www.tipf.info/ba,che,einaki.htm

من که می گم تو تنت میخاره بگو نه

به اون قسمت مربوط به فهیمه اروانی اون قسمت فیلم گوگوش رو اضافه می کردی که در جواب بهروز وثوقی که گفت می خوام بهت تجاوز کنم گفت: من از خدامه اخ جون

بعدش هم اضافه می کردی فهیمه جان حالا معنی ضد انقلاب خواهر مریم رو هم می فهمی هنوز نفهمیدندند که کی داره کی رو می کنه اقا اسمال

فاکت فهیمه جالب بود دستت درد نکنه

یک بار هم وقتی من تو خروجی بودم بطول رجایی برام نشست گذاشت و خلاصه اولش کلی دور و بری هاش برام قیسه میسه رفتند دست اخر بطول بگرشت به من که در تمام این مدت ساکت بودم گفت چاله میدونیم من هم که منتظر صحبت بطول بودم و خوب هم شهری بودیم و دستم بازتر بود گفتم: خواهر بطول راستی چاله میدون گرده یا مربع است

این بنده خدا نتونست جلو خنده اش رو بگیره زودی گفت : نشست تمومه

خسته نباشی مطلب جالبی بود

مهرداد. 13.12.2012



--http://www.tipf.info/ba,che,einaki.htm

من ادم بيسوادى هستم كه نه سايت آزادى بيان را ميشناسم و نه آقايان هوشنگ اسديان را و نه اسماعيل هوشيار را به عمرم زيارت كرده ام. حالا براى من اين سوال مطرح است كه اولا توجيه با ح چه معنا ميدهد و در ثانى مگر اقاى اسديان خداى ناكرده بوقلمون و يا افتاب پرست است كه اينهمه رنگ عوض ميكند و با هر كسى و گروهى همرنگ ميشود؟

اگر ايشان واقعا با هركسى كه ديكتاتورها شكنجه كنند همرنگ ميشود پس لابد ايشان با توده ايها و اكثريتيها و سعيد امامى و سرلشگر نصيرى هم بايد همرنگ باشد، و اگر هست آنوقت بايد واقعا ترديد كرد كه حتى آنها هم چنين آدم رنگارنگى را در درون تشگيلات خود بپذيرند. چونكه هر تشگيلات سياسى با حفظ تفاوت با ديگر تشكلهاى سياسى شكل ميگيرد و در رقابت با آنهاست كه معنا پيدا ميكند. آقاى اسيان اگر روشنفكر است و لذا انسان دوست و از اين لحاظ است كه روح مشترك همه انسانها ميشود، آنگاه اصولا چرا وارد امر سياست ميشود كه اساسا براى رسيدن به منابع كمياب قدرت و ثروت و توزيع آن بين اعضاء شكل ميگيرد و مبارزه ميكند.

من در اينجا قصد ندارم از ادبيات قلمى اقاى هشيار دفاع نمايم چرا كه اصولا سبك نوشتارى اروتيك را نمى پسندم مخصوصا وقتيكه وارد عرصه مفاهيم روشنفكرى و يا سياسى ميشود. اما پسنديدن و يا نپسنديدن من مانع حضور عينى اين سبك در ميان سبكهاى ديگر نميشود و بعنوان يك ادم دموكرات بايد حدور انرا حداقل تحمل كرد و به قرايت محتواى پنهان در صورت و قالب اروتيك پرداخت.

بارى اميدوارم كه اين سوال هم به سرنوشت دو سوال ديگرى كه يكى را از آقاى خامنه اى پرسيده بودم كه با بستن همه مدياى ناوابسته در كشور اگر مردم خواستند شما را نخواهند از چه ابزارى بايد استفاه كنند و ديگرى سوالى از مسعود رجوى داير بر اينكه آمريكاييها در حال آماده شن براى تسخير عراق هستند و شما در محاصره خواهيد افتاد، ميخواهيد با نگه

داشتن افرادتان در اشرف به كجا برسيد

دچار نشود. با احترام/ عباس تموچين

13-12-2012


جناب هوشیار . داش اسماعیل عزیز

با سلام و ارادت
 

--http://www.tipf.info/ba,che,einaki.htm

گیج و گم تر از انم که که بتوانم تمام نیت خودم را بیان کنم، ولی چه باک ! انچه که از دستم بر میاید مینویسم خوب میدانی که یک تنه حریف نیستی؟ پس این خیل جماعت جدا شده از رهبر عقیدتی چه شدند؟ هر چند روشن است که تمام جدا شدگان ار زاویه معرفتی و وفاداری به اصول جدا نشده اند و شاید بسیاری از انها بعد شرکت در نشست های طعمه با برخورد های کریه مثل انچه که در مقاله ذکر کردی و یا نمونه های دیگر که در خاطرات اورده ای - مثل تحقیر یکی از اعضا به بهانه دزدیدن نان _ و ده ها نمونه که شما خودتان بسیار اشنا ترید ، لقای رهبر عقیدتی را با بندگی ولایت فقیه تاخت زدند

خلاصه اینکه اگر قرار نیست یک تنه در شمایل قهرمان ظاهر شوی - که به نظر من و با درک من چنین نقشی را برای خودت قائل نیستی _ پس شاید تنها راه حل اتحاد عمل کسانیست که از سر معرفت و پایبندی به اصول از ولایت فقیه نوع رجوی جدا شده اند ویا شاید هیچ کس باقی نیست؟



یا شاید شفیعی کدکنی درست میگقت که

زمین تهیست ز رندان

همین تو ای باقی

که عاشقانه ترین ترانه را دوباره بخوانی



وقتت را گرفتم

توانا باشی و دل ازاد

مسعود- اما نه رجوی
13.12.2012


--http://www.tipf.info/ba,che,einaki.htm

13.12.2012

اسماعیل جان سلام

منصور حکمت برای سکت خودش حکمت بود ولی کسی را منهای خودشان ندیدم که برای ایشان تره خرد کند،اگر شما سراغ دارید لطفا معرفی کنید.  این جمله مربوط به مطلب هوشنگ اسدیان است


جهت اطلاع مسعود رجوی بعد از مرگ منصور حکمت برای او پیام تسلیت داد.
شاد و تندرست باشی

ایرج


--http://www.tipf.info/ba,che,einaki.htm


Name of sender: جواد
12.12.2012

آقای هوهشنگ اسدیان وفتی شما میفرمایید :

من نمی دانم این چه بیماری فکری است که هر کس و ناکسی به مجاهدین و شورایی ملی مقاومت بدو بیراه و دشنام می دهد این سایت آزادی بیان با حرص و ولع و اشتهای سیری ناپذیر آنرا چاپ میکند

اول اینکه زیاد خودت را خسته نکن تا یک نفرلمپن پیداکنی یک نگاهی هرازگاهی به خودت بکن اقای آخرسیاسی.

من برای دفاع از بقول تو اسمال این مطلب را نمی نویسم .

ولی یک چیز را خوب حس ولمس کرده ام چون درامر مبارزه از همان سالن میله ای که اسمال میگوید گذشته ام حضرتی عباسی از ته دل آرزو میکنم که یکبار از آنجا گذرمیکردی بدبختی ما ایرانی جماعت همین است پیر کفتار خمینی را بردیم توماه سی و اندی سال است تاوانش را داریم میدهیم باز جنابعالیهایی پیدا میشوند که البته برخلاف اسمال که میگوید"سخت است آزاد کردن........."بنظرمن به نرخ روز خورهایی که در لنگه دنیا سیاسی بازند.

ولی همین سوالات مختصر اسمال را حتی در موضع دفاع از ولایت عقیدتی بی جواب میگذارند.انصافتو شکر.

 


http://www.tipf.info/ranjname,hosin.htm

با تشکرازاطلاعات مفید شما . مجاهدین هم مثل حکومت اسلامی از کودکان سوء استفاده میکند . اینکه فردی را در16 سالگی به قرارگاه نظامی ببرند همان داستان فرستادن کودکان روی مین توسط خمینی است . خاطرات دردناکی که شما بازگو کردید مرا به یاد خاطرات تلخ گذشته دررابطه با مجاهدین انداخت . درعین حال ازاینکه هنوز انسانهایی هستند که بدون چشمداشتی کمک میکنند آدم خوشحال میشود . متاسفانه وضعییت همینطور است که شما گفتید . ازدست خمینی سالم بیرون بیایی ؛ به دست رجوی تمام میکنی ؛ ازدست رجوی هم سالم بیرون بیایی به دست آن دیگری تمام میکنیم . درود بر شرف شما و بقیه دستانی که کمک کاراین دوست ندیده ام بودند

ناهید همتی

12.12.2012


06.12.2012

http://www.tipf.info/tabeine,eetemad.htm


دوست عزیز من تو چیزهای زیاد خوبی از سیاست میدانی و من از خواندن مطالب کسی که به چیزی که می‌گوید وارد است همیشه احساس شادی کرده ام. حالا بگذریم از اینکه ما ایرانیها غالبا نسبت به چنین افرادی احساس حسادت و در فرم غلیظ آن احساس نفرت داشته ایم. این موارد برای خود من مربوط به حد اقل چهل سال پیش است.

اما تو یک چیز یادت میرود که سیاستمدار کارش تعقیب واقعیتها و تحلیل و به کارگیری آنها برای رسیدن به قدرت و ثروت است و در این راه ابایی نیست که چه کند و یا نکند. اما روشنفکر کارش تعقیب حقایق و تحلیل آنها برای برای یافتن ایده ای است که به خوشبختی انسان از پنجره نگاه او منتهی شود. روشنفکر سیاسی و یا سیاستمدار روشنفکر معنایش یعنی شارلاتان. خوب نقد های تو این اشکال را دارند که میخواهند چیزی خارج از حوزه وظایف این سه گروه به آنها بیاموزند.

 اینکه مسعود کجای کارش درست یا غلط است بر میگرددکه به اینکه مسعود چه راهی را برای رسیدن به قدرت و ثروت انتخاب کرده است و موفقیت و عدم موفقیتش هم برمی‌گردد به خودش و ربطی به من و تو ندارد که بخواهیم به او درس بدهیم که چه طوری به منبع قدرت و ثروت دست بیابد. مگر اینکه ما به عنوان مباشر در استخدام او باشیم. اما در مورد گنجی اگر او را شارلاتان میدانیم فکر نمیکنم کار تو درس دادن به شارلاتانها باشد و اگر او را روشنفکر میدانیم آنوقت حقیقت در نظر هر روشنفکری با توجه به بسیاری از عوامل موثر در شکل‌گیری آن به نحو منفردی است که برای دیگری آنگونه نیست. لذا نمی‌توان گفت که تو چرا حقیقت را اینگونه میفهمی و نه آنگونه چرا که آنموقع فاتحه هرمونتیک خوانده میشودکه هیچ بلکه بنده و حضرتعالی باید به استبداد فکری تعظیم کنبم.

 جایگاه اخلاق هم در این میانه پا در هواست. آنقدر پا در هوا که همخوابگی پیرمرد پنجاه ساله را با بچه به روایاتی هفت وبه روایاتی دیگر نه ساله را تحمل میگند که هیچ بلکه بچه بازی و تجاوز به یک کودک را بسته به اینکه کار کار چه کسی است توجیه میگند. لذا اخلاق هم که میبینی نمی‌تواند عصای دست کسی باشد و جایش را برای همین است که به قانون میدهدکه. هر قانون دست و پا شکسته ای به هر حال چون جنبه حقوق عموم را لحاظ میکند و هر چند دست و پا شکسته از اخلاق در تمام اشکالش بهتر است. قانون در حوزه مناسبات روشنفکری تبدیل به قاعده میشودکه میتوان با آن به نقد اصول و مبانی فکری پرداخت با قبول اینکه برداشت همه ما از قواعد هم یکسان نیست اما میان روشنفکران در بخش اعظم آن موافقت وجود دارد.
من را ببخشید که بواسطه مریضی بیش از این نمیوانم ادامه بدهم.
ارادتمندم
تموچین
..........................................

دوست عزیز ؛ ضمن سپاس ازنظرات شما که مد نظرخواهد بود و آموزنده برای من......اما نکته جالب برای من پاراگراف اول نوشته شماست . طی این سالیان خبرهای دقیق دارم که خیلی ها همین احساس شما را داشته و یا هنوز دارند . غلط یا درستش ؛ قضاوت با مخاطبان ....اما چیزی که شما را از بقیه به شکلی کیفی متمایز میکند ؛ پی بردن و اعتراف به واقعیات است. از نظرمن این یعنی رشد شما از نظرذهنی......عدم اعتراف به هرواقعیتی جایگاه پدیده را عوض نمیکند

اسماعیل هوشیار

06.12.2012



این آرزوی هر انسان شرافتمندی است که جمهوری اسلامی در دادگاه های مردمی ایران و جهان محاکمه شود . آزادی مردم ایران فقط بدست مردم ایران با یک انقلاب بدست خواهد آمد . جامعه سوسیالیستی برقرار خواهد شد . کار مزدی از بین خواهد رفت . جلو انباشت پول گرفته میشود . آزادی بدون قید و شرط بیان و مطبوعات - احزاب - حق اعتصاب بر قرار خواهد شد .

پرستو امینی. 28.10.2012

http://www.tipf.info/khabare,tarikhi.htm



http://www.youtube.com/watch?v=MiIYF1CgEMw&feature=player_embedded


سلام اسماعیل

 با شروع حجاب و خامنه ایی و مصونیت و مسمومیت درواقع آغاز خوش باشکوهی را حرکت داده ایی و جذابیت سطح بالایی ساخته ایی

 کونتون میذرام (پاپ) در پشت بندش واقعا معرکه است، حرف ندارد

 به همین دو مورد ۱ و ۲ روی هم بخوام نمره بدم, میگم, کمر مذهب را شکانده ایی و دین بزرگی‌ ادعا کرده ایی در افشای آن

 بسیار زیباست آن شتر گرامی‌ و مرکب رسول و جنتل وومن‌ترین جنتل وومن


 انتخاب خوک حقیقتا که خیلی شبیه سخنرانی کردن خمینی و منتظری از دیدی من بود و حتا مسعود رجوی که در آخر کار تکمیلش کرده ایی

 لحن و ادای کلمات این خوک ، صوت کلامش، با درازی پوزه‌اش بسیار خوب جفت و جور میشود و موزون حرکت می‌کند

 چشم و ابروهای این خوک که بعضا مثل خمینی خشمگینتر و بعضا مثل منتظری ملایم تر میاد, و ترض نشستنش و لم دادنش, روی هم یک مجموعه هماهنگ و جذابی را میسازند

در ضمن به مسعود رجوی از دیدی من هیچ وقت صدای خشن و صورت خشن نمیاد بلکه بی‌ عرضگی بیشتر میاد و لذا نگاه منتظری گونه خوک را به مسعود هم ربط میدادم

- و همه اینها در متن داستان آن هفتاد و چار کتاب و غیره که اینبار خیلی آرام و شمرده حرف می‌زدی و تعریف میکردی و کارت را خوب پیش می‌بردی

 ساندیس خوران بسیجی‌ میمونی, که دلم برای میمونها میسوخت, و آنها را نباید اینقدر , اینجور بااین آدما و این سیاست‌ها قاطی کرد هرچند که احمدی نژاد واقعا شبیه شامپانزه است

مثلا سخنرانی خوک در جم بقیه حیوانات مشخصی, یک چیز دیگری هست, اما قاطی کردن میمون با یک یا چند تن از این جنایت کاران اینهم چیز دیگریست

 چه موضوع‌های تند و پشت سر هم که در این رقص و شادی میمون وار ارائه میکردی، که از نظر فرصت کم و تنوع‌ موضوع‌ها واقعا ستودنی بود

- ترانه ممد نبودی ببینی‌ هم که دیگه یک انتخاب بسیار بکر و گٔل سرسبد این صداها و رقص‌ها و موسیقی‌ها بود


- زبان عرب و عجم نیز آن هم با روزنامه‌ها و با آن جمله شنونده مصاحبه که میگه (خدا را شکر من بلدم) لطافت و زیبایی طنز را ده‌ چندان و ده برابر میکرد

- خانوم رجوی رئیس جمهور گرامی‌ هم در جمع نمایندگان غرب خیلی دیدنی‌ بود, و با سخنرانی همسرش پایان خوپ و شگرف این کارت را یعنی‌ از آن آغاز زیبا و با آن زنجیره‌ چندین موردی این, و با این پایان شگرفش بنظر من واقعا کاری با ارزش و شنیدنی و دیدنی‌ و لذت بردنی ارائه کرده ایی

اما برایم بنویس که مخاطبین تو کی‌‌ها هستند و آیا به دست آنها میرسند یا نه ؟

ناصر

26.اکتبر

2012


http://www.tipf.info/hei,hei,hiran%20ast.htm

September 29, 2012 7:38 PM


جناب هوشیار عزیز،
بسیار زیبا و لذت بردم، موفق و قلمت پرتوان.
با مهر/ ن . فرخ


با سلام خدمت شما دوست عزیز .مطلبتون نشون میده واقعا دنیا رو از یه دید وسیع و با معنا نگاه میکنید.این نشون میده که شما نوع افکارتون از خیلی از به ظاهر اساتید و مدرس هم بالاتره.ولی واقع امر اینه که مردانی هم هستند که اینگونه اندیشه هایی دارند و تعدادشونم کم نیس همینطور در مقابل زنانی هم با افکار سطحی پیدا میشن.مهم اینه که تا چه حد انسان برای شخصیت انسانی و روحی خودش احترام و ارزش قائل باشه.با تشکر از توجه شما امیدوارم همیشه در بالاترین قلل زندگیتون پرچم افتادگی و صداقت و همچنین مهر و محبت رو برپا کنید.

ایمان رضایی

24.sep.2012


http://www.tipf.info/amrika,v,list,v,mojahed.htm

در این جبهه‌ ضّد مردمی آمریکا و غرب و اسلام سیاسی، اکنون که سازمان مجاهدین از لیست تروریست آمریکا آزاد میشه و پیشاپیش انقلاب از حالا ارکان دولت بعدی که از بالا انقلاب را قیچی کنه آماده میشه, لذا از حالا در درون این جبهه‌ ضّد انقلاب، فدرالیستها و حزب دموکرات نیز دوشادوش ناسیونالیست‌های ایرانی جای طنز و نقد و اگاهگری دارد، یعنی‌ این حزب دموکرات ، حزب کومله شاخه قوم پرستش چون عبدالله مهتدی که فدرالیسم را مطرح میکنند اینها هم یکی‌ از پایه‌های این صف ضّد انقلابند که جای نقد و طنز و ایفای نقش را ضروری میکنند

naser

24.sep.2012


http://www.tipf.info/tamamiyate,arzi.htm


در مورد این نوشته  بنظرم این دو نکته ، اولی‌ از بابت اینکه به کام ناسیونالیست‌های آذری و کردی و قومی ملی‌ مذهبی‌ خوش میاد اینجور مطرح نکنیم بهتر است

دوم اینکه فرق بین کسانی‌ مثل من و تو با بقیه آزادی خواهان در این باید باشد که ما برابری را مقدم بر آزادی بیاوریم، بدون برابری که لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید پشتش میاد و حتا با حساب برابری هست که از مرز کشی‌‌های بورژوایی وطن و غیره هم سلب مالکیت
میشود، بله بدون برابری هر آزادی, بنفع بورژوازی تمام میشود

با این تاکیدی که (از صد, نود و نه کلمه) به آزادی انگشت گذاشته ایی بنظرم جای بازنگری جدی و عمیقتری دارد
زنده باشی‌

ناصر

12.سپتامبر.

2012


http://www.tipf.info/tamamiyate,arzi.htm

جناب هوشیار؛ نوشته تان بسیار منطقی و آموزنده است. میدانم کم شمار نیستند کسانیکه با دیدگاهتان موافقند ولی ازابرازش می هراسند مبادا به تجزیه طلبی متهم گردند
کلمه "آزادی" را در مفهوم حذف نظارت براندیشه و بیان می پسندم و فضولی نکردن درچگونگی زندگی دیگران در همه ابعادش . متاسفانه جامعه ما همچنان بسی دور است از رسیدن به چنین مراحل و گرنه نظام اسلامی سنگسارچی دوام نمی آورد تاکنون
کاظم

11.09.2012


http://www.tipf.info/11.septambr,ayene,siyasat.htm


آقای هوشیار گرامی

من از علاقمندان تحلیل ها و تفسیرهای شما هستم . اما یک مشکل در نوشته های جنابعالی به چشم می خورد و آن اینکه به نظر میرسد چندان به قواعد تایپ وارد نیستید

بنده با کمال میل و بدون هیچ گونه چشمداشتی و صرفا به خاطر علاقه ای که به زحمات شما دارم حاضرم مقالات شما را برایتان غلط گیری و تایپ کنم

در صورت تمایل خوشحال خواهم شد اگر با اینجانب تماس بگیرید

مهدی / هانوفر آلمان
07.سپتامبر
..........................................

مرسی از پیشنهادت مهدی جان . ولی به نظرم نیازی نیست و اگر لازم شد تماس میگیرم . از نظرمن وقتی مفهوم جمله و پاراگرافی مشخص باشد غلطهای املائی آخرین اشکال است

اسماعیل هوشیار


رژیم را طوری میزنند که شرایط برای مردم آماده شود عین یوکسلاوی شرایط جامعه ایران الان آماده تغییره؟ مردم از دست رژیم فاشیست دینی رها میشوند.

عباس

25.آگوست


http://www.tipf.info/vakoneshhaei,zelzele.htm

21.agost.2012


ba arze salam va durod be jenabali .dar muorede in magale hezar bar durod.

AZ ZANARE MAN MARDOME IRAN BA IN MAGALE 100% MAFEGAND.AHSAD DUROD BAR SUOMA.



ZANDE BASCHID.

 . JAVID AZ ITALIA


http://www.youtube.com/watch?v=O0NzdRrZikA&feature=share


دمت گرم از این کار و ابتکار کاملا نوین

به رفیق و دوست و مشاوری هم که در این ابتکار باشکوه شریکت بوده میگم دمش گرم، و اگر هم تنها بودی که آنوقت دوبار دمت گرم

مدتی‌ غایب و کم کار شده بودی و الان میفهمم که یک گام به پس کرده بودی که دو گام به پیش برداری، چه با زحمت این همه عکس و تصویر و قطه فیلمهای زیبا و پرمعنی‌ را جمع کرده ای و بهم سازمان داده ای

از همان شروع فیلم و برنامه, که سردمداران سرمایه بمحض گام گذاشتن به سیاست و سالن, سوار کاری میکنند و مردم را تخمشان هم حساب نمیکنند تا آن خانومی که بنمایندگی از غرب آیه میخواند و با اسلام سیاسی لاس میزند, که با علی‌ زمانه و جنتی کشف حجاب کرده و خامنه یی و همه سرجایشان نشانده ایی واقعا کم نظیر و لذت بردنی بود، به مسعود جان و رئیس جمهور جانش هم بموقع و سرجایاش در این سفره نعمات استثمار خوب جا و مکان داده بودی

ناصر

11. آگوست

2012


علی علیپور
02.08.2012
هنوز چشمانتان را بر روی حق و حقیقت و واقعیت بسته اید و میپندارید راهتان و کارتان بجابوده است

شکی نیست که در جریان شادروان دکتر مصدق اشتباه نابخشودنی صورت پذیرفت اما هر حکومتی که روی کار باشد حتمن خونریزی دارد کشتار شکنجه دارد

کدام دولت را همین امروز سراغ دارید که چنین نباشد

آخه گلسرخی یا اون مرتیکه وطن فروش جانی که فجایعش مشخص بود(0خان)

دفاع داره

شاه خیانت کرد که کم کشت و از روی دل رحمی به زندان می انداخت و نمی کشت

تاریخ دوست دار شاه است با همه کاستی هایش

به امید آبادی این کشورکهنسال و دیرپا

 


29. ژوئیه . 2012

http://www.tipf.info/mojahede,neshador,khorde.htm

با سلام وبا درود بیکران به خانواده کبیر همّتی بویژه پدر صبور ورنجکش بزرگوارشان که از نزدیک اورا می شناختم , وشاهدی بر رنجهای بیشمار او بوده ام.در یک کلام بایدبگویم که رجوی همان خمینی رتوش شده"بزک کرده" است،رجوی همان کسی است که هزاران انسان آگاه را به تنور جنگ مکتبی خمینی تحت عنوان "جنگ ایدئولوژیکی" ریخت،خود آقای رجوی مدّعی است که خمینی میلیونها انسان را به تنور جنگ ضدّ میهنی فرستاد،آری این حرف کاملا منطقی است،در تنور جنگ ضدّ میهنی خمینی عناصر نا آگاه جامعه بودند که سوختند وخاکستر شدند،امّا رجوی در دهه 1360شمسی عناصر آگاه جامعه را در تنور جنگ مکتبی خودش با خمینی لعنتی به آتش وخاکستر داد رجوی وخمینی گور به گوری را باید به عنوان دوطرف یک سکه آلوده به خون نگاه کرد که فقط در بازار استبداد واستعمار قابل خرج هستند


تقی


مشخص نکرده اید که سوال مربوط به کدام مطلب و از کیست ؟
aslam ltfan bgueid mnzurtan az threimhaie frmaieshei cheist ? aia haman threimhaie keh mrdom ra ta khrkhreh darad khfeh meikond mersi montzer jvab hastm
فیروزه توکلی

25.07.2012


سلام

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=HPre6rLdV3E


.در بازدید از سایت تیف دریافتم که مرضیه همتی، ده روز قبل در بیمارستانی در زوریخ درگذشته است
. درگذشت اورا از جانب من به خانواده اش تسلیت بگو
آنچه بر این نسل گذشت، داستانی است شگفت انگیز وازیاد نرفتنی. آنقدر شگفت انگیز که گمان نمیکنم کسی بتواند
.از بیرون آنرا احساس کند

23.07.2012
حمید محبی
 


21.ژوئیه

2012
با سلام و خسته نباشید

به نظر من رفقای درگیر در کارزار بهتر است درگیر بحث های تحلیلی و  ایدئولوژیک نشوند و انرژی خود را بیهوده در این راستا تلف نکنند و به کارشان ادامه دهند

تا وقتی که نتیجه ی نهایی دادگاه و انعکاس جهانی آن برای همه روشن شود

 امابر این  چند نفر انگشت شمار و یا جریانی که از حسن نصرالله به اصطلاح ضد امپریلیست حمایت می کند  حرجی  نیست

راه کارگر هم بیشتر دوست دارد با منتظری و حزب توده لاس بزند تا اینکه مواضع رادیکال و انقلابی در پیش گیرد

خداوند آنها را به راه راست!! هدایت کرده است به چپ بر نخواهند گشت  

بابک یزدی


20.07.2012

http://www.tipf.info/sayade,parvizi.htm

قدمی را که دانشگاه کالیفرنیا در لس انجلس بر داشته نشانه ای ازبیداری نیست چون منافعشان ایجاد میکرد از رژیم فاشیست دینی حمایت کنند اقبال جمهوری اسلامی بلند نبوده امروز وضع رژیم خرابه و شرایط جهانی و داخلی آماده است برای برخورد با رژیم اول با هنرمندان شروع میشود بعد مراکز فرهنگی الا تا آخر .....آپارتاید .به فرهنگ به ادیان.سیاست الا آخر پدیده ای بنام جمهوری اسلامی (فاشیسم دینی)پیروز پایدار باشید.
عباس رحیمی


shohab

http://www.tipf.info/broksel.htm

Ba Dorood be shoma,

Man be hich vajh ba tahalihay shoma movafegh nistam zira be onvan yek azadikhah baeid be nazar digaran ehteram gozashat.pass shoma namitavanid nah yek azadikhah bashid be joz dictatouri manand rejim fased va jenayatkar eslami dar iran.Shoma ham manand khamenei jalad va mozdooranash bahs mikonid va fekr namikonam yek chap va kommonist vaghi bashid.Chon ta afradi manand shoma vojood darand rejimhay sarkobgar dar iran,suryh va digar noghat jahan be koshtar edameh midahand.Vali man be onvan yek fard azadeh be shoma va be tamam mozdooran rejim fashist eslami migooyam:

Sarnegoon baad rejim fashist eslami

marg ba khamenei

Zendeh baad mobarezan delavar dar iran

13.07.2012


اسماعیل جان سلام

حمید قربانی


http://www.tipf.info/broksel.htm

آخرعزیز، توجه داشته باش، کجا آقای شریعتمداری پسر آیته الله شریعتمداری، عبدالله مهتدی پشر خان بوکان و دبیرکل حزب کمونیست ایران در سالیان چند و جناب سازگارای مؤسس و اساسنامه نویس سپاه پاسداران و محصول کنونی دفتر بوش اصغر و... از چلپی و طالبانی و مالکی و هاشمی و حمید کرزای کمتر است؟ چرا آنها چیزی شدند و این ها نشوند؟ مگر این آقایان با آن سوابق پر افتخار مشعشعانه برای نوکری مناسب تر نیستند؟ نه خودت بگو، من اشتباه می کنم؟ آخر چرا رفتن طالبان با سربازان بیگانه به نغع ما باشد( منصور حکمت) و آنگاه ارتش سیا ساخته با پول عربستان را نتوان "ارتش آزادی سوریه" نامید، (حمید تقوائی در مصاحبه با کانال جدید. سیما بهاری بعنوان مجری) و از حمله همین سربازان لیبی حمایت کرد؟. داداش گیج نشو و" واقعیات " را ببین. چرا مانند وارتان که لب فرو بست و هیچ نگفت و رفت، رفتار می کنید؟ نکند شما نیز مایل هستی مانند وارتانها دهانت را برای همیشه ببندند؟ زمانه زمانه کوتوله ها، زمانه زمان کاسه لیسان درگاه سرمایه و حامان اش چه با کروات و قپه و چه با عمامه و ریش و پشم است. و اما، کارگران معادن اسپانیا نیز آن طرف بروکسل هستند که با پلیس مجهز درگیر می شوند و زخمی می شوند و جواب پلیس را می دهند. به باورمن، به جای نوشتن در این رابطه ها و این دلاله های بازار سیاست، آزادی خواهان انسان دوست به کارگران روی آوریم و در کنارشان قرار گیریم. دست تان هم درد نکند.

14.07.2012


http://www.tipf.info/gisar.htm

19تیر
در دنیای یک قطبی نشستی کنار کود میگی لنگش کن شوروی که حکومت کارگری داشت پاچیده شد مادر سوسیالیسم دوست عزیز خارج از این قانون بندیهاحرکت کنید از صفحه ای تاریخ خارج خواهی شد .در یک کلام بر این نکته تاکید دارم امپریالیست یعنی گل جهان امریکاه ،روسیه،چین،بقیه به دنبال آنهادنیای سرمایه داری انقلاب کارگری امروز معنی ندارد.
عباس رحیمی


16.تیر.1391
http://www.tipf.info/rendi,v,kajfahmi.htm

drood .karimi janeshin fereidon gilani shodeh,wali potansiel kari onu nadareh,faghat gahi oughat barae khali nabodan Arizeh ye Heno Heni mikone,saken köln hast,wa onu khob mishnasam.

پویان


Mehrdad Fathi

http://www.tipf.info/farayande,tabdile,ensan.htm

 اسماعيل جان، تو چه خاطره اى از بتول رجايى دارى؟ او چند بار و چگونه شكنجه ات كرده؟ ؟؟
مطلبى كه نوشتى جز يك مشت حرف بى سند چيزى نيست و تو قطعا كمتر از من او رو مى شناسى قطعا امامزاده نيست اما منطق نقد بر اساس سند هست نه إحساس و گفته

...................................

اسماعیل هوشیار

 مهرداد جان بحث فردی نیست . فکر میکنم متوجه مطلب نشدی . لطفا دوباره و با دقت آن را بخوان . بتول یک سالی که درزندان انفرادی اشرف بودم مسئول مستقیم زندان اشرف بود وبارها درهمان زندان یا کمک عادل و فرید مرا به جنگ روانی میانداخت....ولی الان این فاکتها مسئله حل نمیکند . من تلاش کردم تا مسیری را نشان دهم و اینکه چرا آدمها ازانسانیت فاصله میگیرند و تبدیل به عنصرایدئولوژیک میشوند ؟ تو وقتی فاکت شکنجه میخواهی ....برای تو " چگونگی " مهم است.... و برای من " چرائی " !؟ خارج ازهرگونه قیاس انحرافی ...سوال این است چرا لاجوردی ؛ لاجوردی شد ؟ و بقیه های تاریخی دیگر.


30.جون.2012
من خودم در دادگاه عدالت یاب در لندن شرکت داشتم باید از درون شکاف استفاده کرد.دوران ضد امپریالیسی به پایان رسیده اگر خارج از این حرکت کنید در مسیر راست افراطی قرار میگیری جهان یک قطبی ایست فردا معلوم نیست جهان چند قطبی خواهد شد ما دنبال منافع خودمان هستیم .بدرود

عباس رحیمی



28.06.2012

http://www.tipf.info/nezae,estebdad,v,ensan.htm


اسماعیل هوشیار در این مطلب ، مثل همه مطالب تا آنجائی که به رد ادعای رئیس جمهورها، نخست وزیران و رئوسای و نمایندگان مجالس و همچنین پاسداران پونز بدست و مسلسل بر شان بر می گردد به باورمن، کاملن به درستی می نویسد که مبارزه در جامعه ایران "بین اسلام بنیادگرایانه و اسلام نوگرایانه" نیست و این همه تلاش می شود تا "نزاع انسان و استبداد " را بپوشانند و مبارزه واقعی و اصلی را منحرف نمایند. و اما، انسان در جامعه طبقاتی فوران به انسان اجتماعی و انسان اجتماعی به انسان طبقاتی تغییر ماهیت می دهد و دیگر انسان به طور کلی رنگ می بازد و رخت بر می بندد و انسان واقعی یعنی انسان طبقاتی جانشین می شود و مبارزه نیز نه بین انسان و استبداد به طور کلی بلکه نزاع و مبارزه بین طبقات با منافع متضاد و آشتی ناپذیر و استبداد نیز دیگر کلمه ای در هوا نخواهد بود بلکه استبداد طبقه حاکمه و نمایندگان طبقه و طبقات حاکمه می شود. در جامعه طبقاتی و بویژه جامعه طبقاتی معاصر یعنی سرمایه داری هر حرف و سخنی از جانب هر کسی که ادا می شود، چه آشکارا و چه پوشیده، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه از طرف کنشکر و ادا کننده از منافع طبقه ای سرچشمه می گیرد .

 پس مبارزه واقعی در جامعه ایران نیز تمام جوامع معاصر بین طبقه کارگر در رأس تمام تحت ستمان و استثمارشدگان یعنی 90 و شاید بیشتر از 90 درصد ساکنین جامعه و طبقه سرمایه دار و تمامی کاربدستان ( دولت سرکوبگر، مجالس قانونگزار و قوه قضائیه و دستگاه مذهب و آموزش و...) یعنی کلیت رژیم اسلامی از پونزی های دیروز و اصلاحطلب و روشنفکر گرفته تا "بنیادگرایان" امروز است. اگر به آقای گنجی و امثال هم جوایز نوبل و فریدمن داده می شود نه از سرگل "اسلام نوگرایانه " و غیره بلکه از سر حفظ سیستم استثمارگرایانه سرمایه داری که "در خون و چرک انسان" کارگر و تولید کننده رشد و نمو یافته است و هم اکنون می زید، می باشد. حتا در این نگاه دیگر مبارزه واقعی نه بین نوادگان و فرزندان " ستارخان و بیژن جزنی و سعید سلطانپوروهمه آزادگان است با استبداد وارتجاع" بلکه مبارزه بین نوادگان محمد دهگان و ساطانزاده، ایرج سپهری، ناصر توفیقیان و جهانگیر قعله میاندوآبی و اسد رفیعیان و سرمایه داران و ارتجاع اسلامی بعنوان ایدئولوژی دولتی - استبدادی شان است.

این جا است که اسماعیل گرامی نیز که مبارزه واقعی را یعنی مبارزه بین طبقات را به باورمن، نمی تواند تشخیص دهد به بی راهه می زند." تاریخ تمام جوامع از کمون اولیه به بعد تا کنون تاریخ مبارزه طبقات با منافع متضاد است، مبارزه برده دار، و بردهگان، فئوالان و سرزمین داران و زارعان و دهقانان، بین سرمایه داران و کارگر مردور است." نقل بمعنی از مانیفیست حزب کمونیست، نوشته ی مارکس و انگلس منتشره 1848 . دولت نیز ناشی از تضاد طبقاتی و دستگاه سرکوب طبقه حاکمه بر علیه طبقه و یا طبقات محکوم و تحت استثمار است و نه ازتجاع مذهبی بلکه ازتجاع مذهبی خود پوششی بر این واقعیت است.

حمید قربانی


31.خرداد
ارادتمند حمید محوی

موضوع «کاریزماتیک»، از دیدکاه من یک کمی از روی سهل انگاری در این گفتمان مطرح شده، و علاوه بر این کاریزماتیسم یا نبوغ و مقولاتی از این دست یک بعد روانشناختی دارد که متأسفانه غالبا یا توجهی به آن نمی شود و یا اساسا شناخته شده و در نتیجه مطرح نمی گردد. علاوه بر این، غالبا در جهان سیاست و یا جهان گروه های مذهبی نوین با »گورو» های به اصطلاح کاریزماتیک، کاشف به عمل می آید که موضوع یک کاهبرداری و یا ترفند ساده بوده است.
البته دراینجا فرصت وارد شدن به چنین بحثی نیست، زیرا نیازمند نوشتن تز دکتری خواهد بود،

این آقای نفیسی هم معلوم است چرا در آمریکا پست استادی دارد، چون که حتما باید از ضد کمونیست های عادی باشد
آقای نفیسی، جنگ مردم اتحاد شوروی و مقاومت مردم روسیه در مقابل ارتش نازی را به «کازیرامای استالین» نسبت داده است
چنین برداشتی نسبت به مقاومت مردم روسیه در مقابل تهاجم نازیها واقعا ناعادلانه و حاکی از بی خبری از واقعیت تاریخی است
مردم روسیه و اهالی شوروی برای استالین و به خاطر استالین نمی جنگیدند
می گویند مردم روسیه با ماهی تابه و چهارپایه و هر شیء خانگی که به دستشان می رسید علیه ارتش نازی می جنگیدند
علت کاریزمای استالین نیود، و آقای نفیسی در این ارزیابی کاملا دراشتباه است و به همین علت هم هست که در آمریکا پست دانشگاهی به او داده اند
ولی علت این بود که مردم روسیه و اهالی شوروی، جنگ را به عنوان موضوعی شخصی می دانستند. جنگ متعلق به آنها بود
من این موضوع را وقتی الفبای جنگ اثر برتولت برشت را ترجمه می کردم، در بخش یادداشت ها پیدا کردم، قید این مرجع را ضروری دانستم چون که در غیر این صورت مثل آقای نفیسی خیلی چیز ها می شود گفت

نکتۀ آخر این است که متأسفانه کمتر از امکانات مادی و مالی و سیاسی که به اصطلاح «کاریزما» را پشتیبانی کرده، چیزی گفته نمی شود
در غیر این صورت در دام اشتباه بزرگ روانکاوان می افتیم که می خواهند تاریخ را با عناصر روانشناختی تعریف کنند ...که بعدا حتی بی کاری را نیز به کمپلکس ادیپ نسبت دهند

http://www.tipf.info/hage,moshtari.htm


http://www.tipf.info/dar,sori.che.migozarad.htm

Hoshyar jan ba dorood
khasteh nabashi, jan-e matlab ra gofti. dast marizad
 Bijan
16.june


http://www.tipf.info/sherkate,sahami,sokot.htm

می دانم که جان شیفته ای هستی و آنچه می نویسی کم و بیش از همانجا برمی خیزد و مایه ای نیز دارد؛ ولی باید بسیار کار کنی و بخوانی و بنویسی و هنوز کم تر منتشر کنی! مواظب باش (بویژه از نظر سیاسی می گویم!) اسیر مشتی چپول که در همه ی زندگی شان شاید کوچک ترین حرکت سازنده ای نکرده و تنها هنرشان محفل بازی است، نشوی و به زبانِ زبانزد گفته باشم: از آن ور بام زمین نخوری

اگر خواهان پیشرفتی؛ اگر می خواهی تا آن خمیرمایه خوب ور آید، باید بیش تر کار کنی اگر این سخنان از جان برآمده ناخرسندت کرده، پیشاپیش پوزش می خواهم. پیروز باشی

 بزرگمهر
13.ژوئن


http://www.tipf.info/facbok,sansor.htm

اسماعیل هوشیار

ضمن اقرار به خوبی و جالبی این نوشته ...اما داستان سانسور محدوده مشخصی ندارد . پای منافع مشخص سیاسی و حزبی و فردی که درمیان باشد همه این کاره اند حتی شما..... همه افراد و جریانات توجیح خودشان را دارند و همه هم خودشان را برحق میدانند . قدم بدتر وبعدی ؛ پدیده خودسانسوری است که ازکانال همین سانسورعبورمیکند .  منظورم درکل این است که این بحث مربوط به همه است و همه ؛ چه خوششان بیاید و چه ترش کنند .....باید مخاطب باشند ؛ حتی شما و صد البته من و او و آنها.....

13.جون

2012


جاوید


مقدمه را خواندم بسیار جالب و به جا بود من هم این مطلب به ذهنم رسید در تائید مطلب شما خطاب به گروهاو افرادی که زیر چتر انقلابی گری کار دلالی راپیشه کرده اند این جماعت به آخر خط رسیده اند

سرنگونی رژیم اسد ادامه همان سیاست نظم نوین امپریالیست آمریکا درمنطقه و ادامه اشغال افغانستان و

عراق درشکل دیگری است .بدین رو اینهمه هلهله "آزادی و دمکراسی" وتبلیغات بیشرمانه رسانه های امپریالیستی فقط برای فریب افکارعمومی است وبرانداختن رژیم اسد توسط امپریالیستها ربطی به آزادی مردم ندارد.همانطور که سرنگونی رژیمهای طالبان و صدام حسین برای مردم آزادی و امنیت و عدالت اجتماعی به ارمغان نیاورد و نمی توانست به ارمغان آورد سرنگونی اسد نیز توسط دزدان و دلالان بین المللی جز ویرانی و مصیبت بیشتر به ارمغان نخواهد آورد.پیکار برای آزادی ودمکراسی بدون مبارزه علیه غارتگران بین المللی سراب است.

. بمباران هوائی ناتو که شروع شود علاوه بر ویرانی زیر ساخت کشور، نابودی شبکه آب رسانی ، ویرانی شبکه برق و تاسیسات، مدارس و کارخانجات و.... هزاران کشته و مجروح بر جای خواهد گذاشته واین امر در رسانه های بی وجدان امپریالیستی هیچ بازتابی نخواهد داشت. تخریب زیرساخت اقتصادی سوریه که با پول این ملت در چند دهه اخیر بنا شده ، هدفی آگاهانه برای بازسازی مجدد سوریه و غارت ثروت این کشور توسط انحصارات امپریالیستی ووابسته کردن کامل این کشور به امپریالیسم جهانی است. اعتراضات برحق مردم سوریه علیه رژیم سوریه که با الهام از ، انقلاب تونس و مصر و لیبی آغاز شده بخاطرفقدان رهبری انقلابی و شرایط خاص سوریه در تکاملش به آلت دست امپریالیستها تبدیل گردید وعملا سرنوشتش با منافع نیروهای استعماری وغارتگران بین المللی گره خورده است. دنیا را ببین اسرائیل دلش به حال بچه های سوریه می سوزد و حامی دمکراسی شده. و چند کشور سر سپره عرب که نفت مردمان خودشان را در اختیار کمپانیهای امپریالیستی قرار می دهند دایه مهربان تر از مادر شده اند.ایا این جماعتی که از ناتو استقبال می کنند در خوابند یا آگاهانه در خدمت امپریالیست در آمده اند.

جنبشی که مصالح عالیه میهن خویش را درک نکند و به آلت دست مقاصد امپریالیستها تبدیل شود طبیعتا در وضعیتی نخواهد بود که در صورت تغییر نظام در سوریه بتواند در سراسر کشور اعتماد عمومی را بخود جلب کند و مورد احترام عمومی باشد. این جنبش خود به ایجاد یک جنگ داخلی دراز مدت کشیده می شود. دست التماس به سمت نیروهای جنایتکار و متجاوز ناتو دراز کردن و از آنها طلب یاری نمودن تیر خلاص به جنبش مردم سوریه است.

کمونیستها نباید کورکورانه از هر جنبشی تنها به علت شرکت وسیع توده ها در آن حمایت کنند. این جنبشها باید در مسیر پیشرفت خود در خدمت منافع راهبردی انقلاب جهانی یعنی در خدمت استقرار نیروهائی باشند که دموکراسی را با مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی پیوند می زنند و بشریت را در عرصه مبارزه اجتماعی گامی به جلو سوق می دهندحمایت کنند. این جنبشها باید در خدمت مبارزه جهانی ضد امپریالیستی و برای شکستن جبهه سیاه ضد انقلاب جهانی بوده و سنگر آنها را تضعیف نماید. وگرنه در ایران، نیروهای اپوزیسیون مترقی باید از حرکت سلطنت طلبها و سازمانها و محافل رنگارنگ سیاسی که خواهان براندازی رژیم جمهوری اسلامی هستند تا امپریالیستها و صهوینیستها کشور ما را غارت کنند به حمایت برخیزند و یا اینکه از اوباما و امثال سارکوزی و... دعوت کنند که به ایران حمله کرده و کشور ما را از دست آخوندها نجات داده و حقوق بشر را در ایران متحقق سازند.

نیروهای مترقی باید با تجاوز ممالک امپریالیستی به سوریه و دخالت در امور داخلی سوریه به بهانه حمایت از مردم غیر نظامی مخالفت کنند. ماهیت و اهداف تجاوز امپریالیستی به سوریه همان چیزی است که در افغانستان و عراق و لیبی رخ داده و همچنان ادامه دارد. بدا به حال جریانات سیاسی که به بهانه دفاع از مردم سوریه به هورا کش ممالک امپریالیستی تبدیل شدند و شرم ندارند که ازاین توطئه ضد بشری و استعماری جویده جویده حمایت نمایند.

فروپاشی این رژیمها سرنوشت همه رژیمهای دیکتاتوریست که به مردم خود پشت کرده ، با اعمال سرکوب خشن و نقض آزادیهای دمکراتیک و تبدیل کشور به ملک شخصی خود...زمینه دخالت و توطئه امپریالیستها در کشور را فراهم می آورند. فقط با اتکا به مردم بوِیژه کارگران وزحمتکشان و پیوند مبارزه برای دمکراسی و آزادیهای دمکراتیک و عدالت اجتماعی با پیکار علیه امپریالیسم و صهیونیسم است که می توان سره ازناسره را ازهم تمیز داد، ازحمایت نیروهای مترقی جهان برخوردار گردید و سرانجام به پیروزی رسید. راه دیگری جز این راه متصورنیست.

11.jun.2012


http://www.tipf.info/hekayate,in,deldadeha.htm

Besyar be ja va dorost tahlil kadid. Mamnoon

مه لقا

30.می


http://www.tipf.info/sokhani,ba,esmal.htm

این را باید از آقای نور علا پرسید که آیا این درست است که ایشان در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۵۷ در مجله ایرانشهر چنین نوشتند:


"از همین روی از طرح مساله حکومت اسلامی در ایران نباید باکی داشته باشیم، چرا که اکنون ایرانیان خواستار آن اسلام واقعی اند که بت میشکنند، نه آن که بت میآفریند. آن اسلام که مردم گرایی واقعی علی را با خود میآورد، نه آن اسلام که زیر پایه های تخت به اصطلاح الهی اموی و عباسی و در زیر عبا ی کعب الا خبار ها و غزالی ها فرو مرده است. آن اسلام که زاینده زینب است، نه آن اسلام که حرمسرای شاهان صفوی را پر کرده."
منصور

29.می.2012

............................................

دوست عزیز سوال کردن و جواب خواستن حق شماست . ولی به نظرمن سنگ بنای دعوای اصلی با مواضع دیروزی نباید باشد . چون ذات انسان به تغییراعتباردارد . دعوای اصلی با عملکرد و بی ثباتی سیاسی امروز است که لاجرم به دیروز هم پیوند میخورد . حکایت اصلاح طلبان امروز و دیروز هم همین است. من شخصا با اصلاح طلبی واقعی موافقم ...اما با رنگ کردن قورباغه به جای اصلاح طلبی دشمنم . خاتمی و بقیه موارد به خاطر بی ثباتی سیاسی و بازی انحرافی باید مواخذه شوند . نوری اعلا هم درهمین زمره است. تشخیص درست سیاسی آدم عاقل را از چپ و راست زدن بی حاصل بازمیدارد . تشخیص غلط سیاسی هم ملتی را به عزا مینشاند زمین سیاست درشرایط کنونی مثل سابق کمی تا حدودی شانسکی نیست . خیلی هم قانونمند است هرگونه نادیده گرفتن پدیده ها میتواند تبدیل به فاجعه شود  . نمیشود که مثل بادبان صبح به شرق وزید و شب به غرب و نصف شب به جنوب....این بی ثباتی و شیوه معامله گری ومنفعت طلبی درزمین سیاست فقط مایه تمسخراست  . نسل امروز، نوری اعلا و امثالهم را نمیفهمد و این سیاسیون ماموت نشان هم نسلهای امروزی را نمیفهمند. این جماعت تا به امروز که مایه سرگرمی بوده اند

اسماعیل هوشیار


http://www.tipf.info/hekayate,in,deldadeha.htm

آقای گنجی بشنو از من این جنایتها در نظام خمینی کی گفت معنی این کار چیست در ایران ما جز شب تار نیست گرفتند از مرد و زن عشق رادگر جز دل و جان بیمار بیست چو هر روزه از خانه بیرن روی نبینی جوانی که بر دار نیست پس از آنکه کشتند خورشید را در ایرانمان جز شب تار نیست از این جراثقال های بلند کسی جز جوانان خریدار نیست چنین است افکار ضحاک وار که جز مغز تو .روزی مار نیست کجائید آهنگران زمان اکبر گنجی خوب گوش کن ببین کاوه زنده است ؟ بردارنیست؟ اگر کاوه بردار شدی وای ما که چون او یکی بود وبسیار بیست نفس خسته؟تن خسته؟جان خسته است بعد از ظهور خمینی 33سال جنایت گافی نیست آقای گنجی دست وردار از فاشیست دینی .

عباس رحیمی

29.می.2012


درود بر جناب پرچی زاده گرامی.
http://www.tipf.info/sokhani,ba,esmal.htm


بنده فکر میکنم ایشون به مثابه بسیاری دیگر از عقلا راه مغلطه را در پیش گرفته اند تا پاسخ گویی علمی و آکادمیک.چرا که این روش در ایران زمین مرسوم و از طرف دیگر کوباندن و بی اساس کردن صاحب سخن راحت تر از پاسخگویی به سخنان وی است و هیچ نیازی هم به تحصیلات آکادمیک و تجربه و دانش ندارد و فقط کافی است کلاس اول ابتدایی را تک ماده زده و قبول شهریور ماه شده باشید.


م.اوستا
27.می.2012


http://www.tipf.info/nozole,sorie,nagi.htm


 May 26, 2012 5:41 PMاسماعیل جان سلام دوست عزیز


دمت گرم بااین‌همه تلاش و تنوع موضوع‌ها و تنهایی و خلاقیت‌های بیانی‌ و سیاسی رنگارنگ
در این آخری که مثل خدا یک باب قرآن و آیات پر معنی‌ نازل کرده ایی که در نوع خودش بنظرم داری یک گام ملموس و نوینتر و دست پر تر از گذشتگان پیش میروی

بله در این نوشته (نقی) من اگر جای تو باشم کلمه (کسخل) را که دوبار هم بکار برده ایی برمیدارم و دیگر استفاده نمیکنم

کلمه (تخمی) جای خود دارد و گزنده است اما برای درک کلمه توصیفی (کسخل) بنظرم فقط کافی‌ هست که کلمه توصیفی دیگری را مثلا فلان چیز.... هست را بکار ببریم، آنوقت با توجه به خوانندگان زن و مرد به احتمال زیاد مورد خوشحالی تمایلات لمپنی می‌شویم و از گزندگی سیاسی نقد مان می‌‌کاهیم

زنده باشی

naser


مطلبhttp://www.tipf.info/khab,didam.htm

خیلی زیبا نوشتی و صد آفرین، باور کن من از نمام داستانهای تو لذت میببرم و ممنون از لطف تو که برایم می فرستی
با مهر و سپاس

ناصر فرّخ

20.می


مطلبhttp://www.tipf.info/khab,didam.htm

راستی تو چند سالته؟ عکست که خیلی جوان نشون میده. من تقریبا همه نوشته هاتو ماخونم. از همون روز اولی که با عصببت طبیعی یک زجر کشیده با فحاشی به زمین و زمان شروع کردی به نوشتن تیف تا همین یکی که حیفم اومد بهت نگم که نثرت چقدر پخته و موثر شده. گور بابای سیاست که حتی از تدریش در دانشگاه هم که ده سال کارم بود الان داره حالم به هم میخوره. تدریس اینکه چه جوری کلک بزنی و کلک نخوری و این قضایا. میدونی اونا که خیال میکنن بیشتر از دیگران از سیاست میفهمند ممکن است که درست فکر کنند ولی محکوم به تحمل زجر تنهایی هستن. برای من این زجر در توالی زمان به عادت تبدیل شده و واسه همین هم دوستش دارم. نمیدونم چرا دارم اینو به تو میگم

تموچین.20.می



افسانه

مطلبhttp://www.tipf.info/khab,didam.htm

من راستش ازاین مطلب چیزی متوجه نشدم ولی قشنگ بود

20.می.

2012


شمس

 آخه عزیز من تو که مثل من اهل انقلاب و این حرفها نبودی . مثل بچه آدم می رفتی دنبال زندگی. مثل من. بهتر نبود؟ حالا عقده ای نمی شدی . مجبور نبودی برای خالی کردن عقده هایت به دوستان قدیمی ات توهین کنی.و نیز به مقدسات یک میلیارد توهین کنی

.....................................

بی خیال بابا ..... منم زندگی کردم و میکنم . ولی نه مثل یک کرم خاکی که آزارش به مقدسات و مرتجعین نمیرسه. درضمن یک میلیارد که سهل است اگه 10 میلیارد نفر هم به پدیده مزخرفی به نام "دین" ، معتقد باشند ، باز هم آن پدیده مزخرف است و تنها شایسته نقد است . حقیقت هیچوقت شایسته ستایش نیست ...جناب شمس

اسماعیل هوشیار



شلیک پنجم ولی بی هدف

http://www.tipf.info/payame,takhtan.htm


سلام هوشیار جان: باز هم مثل همیشه جوابی که شایسته رهبری عقیدتی بود شما دادید .

اما هر کاری کردم که جلوی احساسم را بگیرم و چیزی نگویم نتوانستم. بقول خودشون نتوانستم تناقضم را قورت بدهم. سئوال این است آقای رجوی مسلماً این آیه تازه نازل نشده ، پس می توانستی قبل از اینکه تعدادی بیگناه دم گلوله عراقیها بدهید این آیه را نازل کنی ، در ضمن حاجی آقا چه کسی شما را هول می داد .

مگر این شما نبودید پشت سرهم آیه نازل میکردید و در هر نشست ده تا تابلوی جور واجور می کشیدید ، و وعده پیروزی می دادید.

مگر شما نبودید که هرکسی مخالف تحلیلهای شما بود او را از صحنه خارج می کردید.

مگر شورای رهبری اجاره می داد کسی جدای از رهبری عقیدتی فکر کند و به او برچسب ولگردی سیاسی می کنی می زدید. و یا می گفتیدد بجای رهبری نشسته ای چرا اینقدر ذهنت بی درو پیکر است .

حالا که زمان پاسخگویی رسیده همه تقصیرات را گردن بچه ها می اندازی . البته برای بچه هایی که قبلاَ جدا شده اند به این امر واقف بودند و همیشه در تحلیل هایشان به این موضوع اشاره کرده و می کنند. که چرا این همه مقاومت نشان می دادید که در اشرف بمانید و چیزی نبود جز اینکه شما نمی خواهید پاسخگو باشید . و چه خوب اشاره کردید و قبلاَ هم گفته بودی ما اگر پیروز شویم کسی نمی تواند از ما حسابرسی کند و الان هم گفتید به کسی بدهکار نیستیم شاید به مردم بدهکار نباشید ولی اگر به اندازه یک سرسوزن شرف و وجدان انقلابی مانده باشد باید به نیروهای خودت صادق باشی و شهامت داشته باش همان چیزی که خودت بارها می گفتی باید در ترمینال خزانه از خودمون انتقاد کنیم و کلی جمعیت فوش بدهند، همه اینها پیش کش شما روی یک برگه کاغذ انهم به نقل از شما در رادیوی خودتان انتقاد کن که استراتژی اشتباه بوده.

متاسفانه شما اهل این کار نبوده و نیستید چرا که الان هم یک خاکریزی گذاشتید و کلی مزخرفات که نباید برٌید و جدا شد و مرتکب خیانت شد . ولی دیگر کسی فریب این دقل باری ها را نمی خورد آش کشک خالته بخوری پاتِ نخوری هم پاتِ .باش که صبح دولتت بدمد و اشرفی بمان .

وچه شده الان اُمیدت را از عمو سام از داده ای شما که یک ناو از او طلب می کردی، در ضمن هنوز فاکت از مسئولین آمریکایی می اوری.

یکی به میخ میزنی یکی به نعل . بعد می گویید از ابرقدرتها نباید انتظار نداشته باشید .

اگر به یاد داشته باشید خود شما گفتید برای رسیدن به هدف اگر لازم باشد دامن می پوشیم. بنظر می رسد دامن اینقدر زشت بود که کسی تحویل نگرفت.

دوباره برای توجیه اراجیف خودت اشاره به تیف کردی و اعلام کردید امریکایی ها برای فروپاشی ما ابتدا زندان تیف را راه اندازی کردند حالا زندان لیبرتی .چطور شد که تیف را زندان قلمداد کردی ، هنوز از خاطر بچه های جدا شده دور نشده که شما می گقتید تیف چراگاه وزارت اطلاعات است راستی تا کی این همه دروغ و دغل بازی را ادامه می دهی ، چه چیزی نسیب تان شده؟ جز اینکه بیشتر خودت را بی آبرو می کنی چیزی بدست نمی آوری و دستت رو شده و از این آیه هم ترفی نمیبندی.

جاوید.17.می.2012


مطلب http://www.tipf.info/payame,takhtan.htm


وقتی به تیف می خندید حالاشم ببینه رهبر عقیدتی امروزفکر نمی کرد آمریکا پشتشو خالی کنه ریلی که باما رفتن با ایناهم خواهند رفت سرنوشتی جز تیف ندارند اگر به سال 60برگردیم صحنه باشکوه نسل اول انقلاب که پیش از همه برای آزادی مردم ایران بها پرداختن اگر رهبر عقیدتی با نسل امروز همراهی و همگامی نکند عرصه را باخته است. پیروز باشید بدرود.

عباس رحیمی

13.می

2012


باید بگم هرگز جرات و شهامت آن را نداشتن و ندارن به بیرون از خودشان به این نوع پرسشها پاسخ دهند ولی در داخل کشور هر نوع پاسخ توده ها را با سرکوب پاسخ می دهند(فاشیست یعنی حکومت خمینی مرگ بر حکومت خمینی

عباس رحیمی

15 اپریل
 


سلام

اگر شما دنیای دیگر را قبول ندارید چرا اینهمه خودت را به زحمت می اندازی که مردم به اصطلاح خودت با فرهنگ شوند و خرافاتی نباشند ؟

مگر خیال دارید چند سال در این دنیا زندگی کنی ؟ که برای سکولار شدنش داری خودتو میکشی؟

حتما جواب دهید . لطفا

آهان شاید میخای همچون اجداد میمونت 1000 سال دیگه تکامل پیدا کنی و خدا بشی

رامین

دوم اپریل . 2012


دوست عزیز رامین با توجه به اینکه نظرشما مشخص نیست مربوط به کدام مطلب است از جواب دادن مشخص معذورم . ولی تا جایی که به انسان برمیگردد ، پدیده ای به نام دین و خدا و هویت مذهبی بک دروغ بزرگ تاریخی ست و تلاش برای زدودن این دروغ از دامن بشریت ؛ مثبت است. شاد باشید


اسماعیل هوشیار
 


http://www.tipf.info/ama,o,agarha,eslahat.htm

با سلام . ولی من متوجه نشدم که شما چه میکنید ؟ آیا این مطلب دفاع از خاندان دزد و غارتگرسلطنت است ؟

افسانه. 13 . فروردین. 13912


http://www.tipf.info/ama,o,agarha,eslahat.htm

با درود و عرض خسته نباشيد
به نظر من این مطلب کاملاً در جهت تبليغ و کسب آبرو برای رضا پلوی و سلطنت طلبان است و با مقايسۀ بد و بدتر سعی کرده است از آب گل آلود ماهی بگيرد
ممکن است من در اشتباه باشم، اما متأسفانه به دليل مسئوليتی که بعهده دارم از تأييد اين مطلب معذورم
سلامت و موفق باشيد

امیر

12.فروردین

1391

.................................

ضمن سپاس از نظرشما

البته برهمگان واضح و مبرهن است که هروقت سوژه رضا پهلوی باشد بی تعارف درخدمتیم ! ولی سوژه اصلی این مطلب رضا پهلوی و حواشی آن نیست. بلکه مشخص شدن مرز بین اصلاح طلبان حکومتی با بقیه است . به نظرمن به پاراگراف آخرمطلب بیشتردقت کنید

.............

درشرایط امروزی ، اگر نقدی و حرف و حدیثی ( به درستی ) درباره رضا پهلوی هست، جریانات اصلاح طلبان حکومتی بهتراست تلاش نکنند تا ازآب گل آلود کوسه صید کنند ؛ چرا که پرونده خودشان صد برابرسیاه ترازهرپدیده دیگری درتمام زمینه هاست . بدون تردید اگردریک تابلوی فرضی ، "فقط" دربرابر2 گزینه برای انتخاب کردن قرار داشته و " مجبور" به انتخاب یکی باشیم.....شک نکنید انتخاب من وخیلی های دیگر ؛ جریانات اصلاح طلبان حکومت اسلامی با دوران طلائی امام ره...و قانون اساسی اسلامی شان نخواهد بود !


خلاصه حرف اینکه ؛ خیلی خنده داره که آبکش ازکفگیرسوال کنه ؛ چرا 3 تا سوراخ داری.....!؟

اسماعیل هوشیار


http://www.tipf.info/andar,hekayate,natamame,ma.htm


اسماعیل جان سلام و سعید جان


دوستان عزیز اسماعیل هوشیار، سعید صالحی نیا، زری، بهروز و مسعود سلام


۱- اسماعیل جان خیلی مرسی‌ از همه تلاش‌های سال گذشته مخصوصا این سفره هفت سین

۲- بحث و نظری بین تو و سعید صالحی نیا بوده و برای من هم فرستاده بودی، منهم صبر کرده بودم در فرصت مناسبی در این گفتگوی شما سهیم بشم و الان وقت مناسبی هست که حرفمو بزنم و برای سال گذشته بدهکار نمانم


اولا من نیز سالها (شش سال) از اعضأ خیلی فعال حزب بودم و الان هم دو سال است که فعال منفردی هستم مثل خودت، و دوم اینکه هم شما را دوست خیلی عزیز خودم میدانم و هم سعید را که در بین مجموعه حزبی‌شان ارادت خاصی به بهش دارم و از همینجا از تلاشهای بسیار با ارزش او نیز قدردانم و بهش خسته نباشید میگم، و شما و امثال شما را از انسان‌های شریف و مهم این دوره گذار از بربریت به بشریت میدانم، و اگر هم اسم سه دوست عزیز یعنی‌ مسعود و بهروز و زری را نیز در این ایمیل مخاطب قرار داده ام، هم از این نظر بوده که گزارش‌های سفر هندم را به شما پنج دوست عزیز انتخاب کرده‌ام و هم اینکه اغلب ایمیل‌های تو و نوشته‌های سعید را به این دوستان هم معرفی کرده یا انتقال داده‌ام و بمناسبت سال جدید به آنها هم حس قدر دانی‌‌ام را نشان میدهام ولی‌ فعلا سخنم و مخاطبم شما و سعید و آن گفتگوی اینترنتی خاص شما هست



من موافق این نکته شما خطاب به سعید هستم که نکته انتقاد شما به حزب به معنی‌ این نبوده که شما مخالف حزب و حزبیت جامعه هستید


و دوم اینکه نظر شما را مبنی بر اینکه حزب کمونیست کارگری نمیتواند حذب رهبری کننده مبارزات جامعه باشد درست میدانم


و همنزری سومم هم با تو اینست که بعد از لنین و بعد از منصور حکمت یعنی‌ این رهبران هرکولی عملا توانایی رهبری و سازماندهی کردن مبارزه طبقه کارگر و مبارزات ضّد سرمایه داری فروکش کرده



و تنها تفاوتی که با آن نظر شما دارم اینست که بنظر من تا مقطع انقلاب ۸۸ حزب توانسته بود خوب به درخشد و جامعه را رهبری کند اما با آن انقلاب و بعد از آن دیگر قابلیت و کالیبر این رهبری را از خود نشان نداد و اتحادیه آزاد کارگران ایران هم که یکی‌ از مهم‌ترین تشکل‌های کارگری می‌باشد معتقد هست که ما توهمی به حزب کمونیست کارگری نداریم، و برخلاف خوش حالی‌‌های حزبی و محدود به خود حزب در خارج و گنگره هشتم حزب معتقدم که این حزب عملا و در پراتیک مبارزه بیش از پیش از مسائل مردم ایران فاصله گرفته است و قابلیت های تئوریکش در این فاصله گرفتن بیشتر یاریشان می‌کند


سعید صالحی نیا یکی‌ از صریح‌ترین و منتقد‌ترین و صادق و صمیمی‌‌ترین و پرمطلب‌ترین اعضأ آن حزب هست و بویژه در حیطه آزادی بیان و گفتمان سالم و گزارشاتی از مبارزات آمریکا زحمات قابل توجهی‌ نشان داده است

naser

24.مارس.2012


افسانه

24.مارس.2012

مطلبhttp://www.tipf.info/titre,farda.htm

راستش مطلب کمی واضح نیست . شما دراین نوشته هیچ اشاره ای به 40 میلیارد پول دزدی خاندان پهلوی نکردید و اینکه این پولها الان کجاست و رضا پهلوی به عنوان وارث همه چیز با این 40 میلیارد پول مردم ایران دلار چه میکند ؟ حتی در رادیو فردا هم مصاحبه کرد و رضا پهلوی هیچ اشاره ای به پولهای دزدی خانواده اش ومقدارش نکرد . این موضوع چیز کمی نیست که دیده نشود. من هم قبول دارم که شخص رضا پهلوی درجنایات گذشته دست نداشته است ولی دراین دزدی تاریخی دست داشته و دارد . مالک همه این دزدی نجومی است 

متشکرم


مطلبhttp://www.tipf.info/titre,farda.htm


من پیش تر یکی دو نوشته ی کم و بیش پذیرفتنی برای طنز از شما خوانده ام که دلچسب و قشنگ، گرچه کمی تند و ضدمذهبی، بودند. این نوشته را با آن ها نمی توان در سطحی یکسان دانست و چارچوب مشخص ادبی ندارد. ببخشید که رک و پوست کنده برایتان می نویسم. افزون بر آن، پرداختن به «نیم پهلوی» در این شرایط تنها و تنها به سود امپریالیسم و نوکرانش است. استراتژیست های آن ها نیک می دانند که چنان رژیمی را دیگر نمی توان در ایران سر کار آورد؛ حتا در بدترین شرایط! بنابراین، پرداختن به وی و بزرگ کردنش، برای آنها بیش تر سناریویی فرعی در کنار سناریوهای دیگر است. سناریوی اصلی، به نظرم تکه تکه نمودن ایران بر پایه دشواری های ملی است و در این زمینه گندکاری جمهوری اسلامی و عوامل درونی امپریالیست ها در کشورمان کم نبوده و نیست.



با توجه به توان شما در زمینه ی هجو و طنز ـ اگر حتما عشق تان گل کرده که چیزی در این زمینه نیز بنویسید ـ همین چیزها را به عنوان نمونه از زبان همان «مش باقر» بنویسید و زیاد هم لازمی نیست استدلالی باشد؛ طنزی عامیانه. چنین "شخصیت"ی در برخی نوشته هایم به نام «نخود آش» وجود دارد که یک آدم لات آسمان جُل کم سواد ولی با بینش و شم سیاسی نیرومند است (دست کم من اینگونه خواسته ام وی را بیافرینم؛ تا چه اندازه کامیاب بوده ام، نمی دانم).


برایتان بهترین آرزوها را دارم. همینطور برای «مش باقر»؛ اگر شهامت به خرج داد و پا به میدان گذاشت (؟!)

23.مارس.2012

با مهر ب. الف. بزرگمهر

.......................................................

 

ضمن سپاس از نظرتان . ولی حجم مطرح کردن رضا پهلوی طی یک سال گذشته نشان میدهد که سناریوی اصلی فعلا همین است . و یا حداقل یکی از سناریوهایی که روی آن کارمیشود..... البته این نظرمن است . اینکه درادامه کدام سناریو فرعی شود و کدام اصلی ....صحنه سیاسی مشخص میکند و طبعا غیرقابل پیش بینی .....پرداختن به هرفرد یا جریان را درکادرخودشان باید دید .

والا آنها مطرح میکنند و نشان ندادن عکس العمل مناسب کمک میکند ازهرپدیده کوچک و غیرمهمی یک غول بی خاصییت و آویزان بسازند

شاد باشید

اسماعیل هوشیار


مطلب http://www.tipf.info/asgar,v,shirin.htm
به زغم هیاهوهای سطحی و ناسیونالیستی عده ای بی تجربه یا با تجربه های حامی رژیم اسلامی، این بازی باید مثل بازی شیرین عبادی افشا شود. باید نشان دهیم که این اراذل نمی توانند هر از چند گاه با شعور مردم بازی کنند

من فکر میکنم شانس آوردیم توبسیجی نشدی اگر میشدی چی میشد ویا مجاهد انقلاب کرده خواهر مریم که دهن چاک میدادند و.......دوست عزیز انتقاد داری بکن نظر داری بده اما سعی کن یک کم به نظر دیگران نیز احترام بگذاری اینقدر نیز جنبش کارگری کارگری نکن حضرت عباس یا لنین مگر جنبش کارگری کارگری چه گلی درکل دنیا بسر مردم زده یا میزند.

جواد
29.فوریه

2012


من نظرم متفاوت است فرهادی جایزه نگرفت . به فرهادی جایزه دادند مثل شیرین عبادی و یا اوباما و یا جایزه نیم میلیون دلاری به گنجی....معنی سیاسی چنین موضوعی برای عده ایی ممکن است مشخص نباشد
مافیای جایزه ساز غربی همیشه به دنبال حفظ و استمالت از رژیم اسلامی بوده است . وقتی خاتمی و ده نمکی و بقیه ارازل اسلامی تبریک میگن این اسکار را ....تو خود باید بخوانی بقیه ماجرا را...
مرسی از پیام
شاد باشی

اسماعیل هوشیار
.......................................
27.فوریه

2012

پیام شرقی

مطلب مصاحبه با پرویز اجاق


آنهائی که می‌گفتند "منتظریم شرکت مردم در انتخابات را ببینیم" ، آنهائی که هر رفتار حاکمیت را "تعمداً" پای حساب "مردم ایران" می‌نویسند ، آنهائی که حدوداً دو سال است بهانه برای خرج کردن سلاحهایشان ندارند می‌خواهند مفتی مفتی به سوریه اسلحه "کمک بکنند" ، آنهائی که ناوهایشان از بیکاری داشت قراضه میشد دارند دسته دسته می‌آورند خلیج فارس ، همینهائی که تا دوتا چاه نفت رویشان ببندی انگار تخمشان را کشیده باشی جیغ و هوار می‌کنند ...... حرفهای فرهادی را شنیدید ؟ یا باز باید بنشینیم قیافه‌ی چندش‌آور وزیر خارجه امریکا را ببینیم و حرفهای مضحک بشنویم ؟

اگر خود منهم تا دیروز می‌گفتم بله ، امروز حسب رفتار شما منهم دیگر می‌گویم نه ! شما زحمت نکشید ، ما هیچ کمکی از شما نمی‌خواهیم . شما هفتاد هشتاد سال به ما کمک کردید تهش شد همین گهی که الآن بویش خودتان و تمام خاورمیانه و دنیا را هم خفه کرده . نه سفارت راستکی و مجازی‌تان را می‌خواهیم نه دلمان می‌خواهد با آن ریخت نکبتتان عکس اسراء ما را بگیرید دستتان زیرش بنویسید free saeed malekpour نه حتی دلمان می‌خواهد شماها کمترین و کوچکترین دخل و تصرفی در تغییر همین حاکمیت موجود داشته باشید . شما همان بروید به این و آن اسلحه "کمک بکنید" ما به اندازه کافی به شما می‌خندیم. لطفاً به ما هیچ کمکی نکنید .

فقط یادتان باشد که فرهادی با هیچ و کمترین امکانات و شرایط و همکاری و درر نهایت خفقان این فیلم را ساخت . تمام فرهادی‌های ما همینطورند . یا تمام هنرمندان ما یکجور فرهادی هستند . کوچکترین فضائی که برای "ابراز خود" پیدا بکنند در یک جمله چنان تمام حرفهایشان را می‌زنند که همه‌ی شماها هاج و واج می‌مانید . بعضی‌شان زندان می‌روند و حکمهای سنگین می‌گیرند ، بعضی دیگر از کار و چه می‌گویم ، از زندگی ، محروم می‌شوند . فرهادی خود مردم ایران است . مردم ایران همه‌شان فرهادی هستند . حرفهای فرهادی را اگر شنیده باشید حرفهای تمام مردم ایران را شنیده‌اید


مطلب جایگاه ارزشی زن در دیدگاه مجاهدین کجا است ؟
 

یکی از پایه ی های اصولی که نیروهای انقلابی باید آن راحفظ کنند ومرز سرخ آنها باشد به اعتماد مردم خیانت نکنند.اگر هرنیروی انقلابی این اصل را نقض کند به مرورزمان حمایت عنصر اجتماعی ازنیروی انقلابی صلب می شود در اثراین جدائی بین توده های مردم ونیروی انقلابی طولی نمی کشد جنبش انقلابی باشکست روبرو میشود وبر عکس اگر نیروی انقلابی وحدت خود را با عنصراجتماعی حفظ کند هرگز شکست نمی خورد.

  عباس رحیمی

21 . فوریه.2012


16.فوریه.2012

با سلام . آقای هوشیار مطلبی ازشما خواندم به نام" وقتی مولا خامنه ای کف میکنه ". سوالی داشتم که آیا این معنی دفاع از مجاهدین را میدهد ؟

با تشکر. رامین

********************

ضمن تشکرازشما

این مطلب معنی دفاع نمیدهد . یادم مانده است که دردوران خاتمی ، و درمیان دعواهای باندهای حکومتی ، خود حکومتی ها اعتراف کردند که موضوع انفجارقبرامام رضا ، کارسعید امامی بوده است برای بدنام کردن مجاهدین ....حالا بعد از15 سال وقتی چنین خبری با بلاهت انعکاسی مشابه پیدا میکند ، خیلی تهوع آورمیشود . انکاربا هالو طرفن . من با مجاهدین خیلی مشکلات جدی و اساسی دارم ولی نه اینجوری ! من که حالم بدشد . اگرکسی خوشش آمد ، به سلیقه و طبع خودش مربوط است

اسماعیل هوشیار

16.فوریه
 


مطلب http://www.tipf.info/darke,tagire,faz.htm

agar gharar ast mane komonist bebaram mojahed ra migozanam ba tak take emamanash vali pirozy Comunism aslan asan nist moshkel hamin ast va ela dor zadan mojahed va pedar mojahed va jade mojahed ke kary nadarad.Dictatory proltarian esmash ba khodash ast ay rafigh.

حسن

12 فوریه


http://www.tipf.info/khoreshte,palme,ashrafi.htm


اسماعیل جان واقعن تو هم کلکی

اگر نه آخر مرد حسابی چرا اول می خندانی و بعد می گریانی؟

یاد نوشته امیر پرویز پویان به نام باز گشت به ناکجا آباد افتادم. نمی دانم چرا؟، ولی ناخودآگاه.

خسته نباشی عزیز

حمید .سوم فوریه2012


http://www.tipf.info/name,hosin,be,maryam.htm

همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند .بااین حال همواره به دیگران اعتماد کن وفقطذ مواظب باش که به کسی که تورا آزورده دوباره اعتماد نکنی.  سلام برهمه انسانهای که درراه آزادی جان باختن روح علی زرکش ومهدی افتخاری شاد.لعنت خدابرساندیس خورو عربده کشها

عباس

26-ژانویه


http://www.tipf.info/name,hosin,be,maryam.htm

با درود به خانواده های محترم و دردمندزجرکشیده همّتی وصدها خانواده امثال ایشان وبویژه زرکش(بخوانیم زجر کش ،چرا که هم از شاه کشیدند وهم از شیخ، و دست آخر هم از دشمنان قدرت طلب شاه وشیخ).

 سازمان مجاهدین به "فرقه تبدیل شده" سالهاست که آلوده به 2 ویرس خمینی وشاه شده است .لذا هیچ انتظاری بیش از این کارها از این تفکر نیست.2 داستانی که در زیر می آورم بهتربن استدلال من برای ادعای بالاست .

داستان اوّل: در چنگال خمینی خون آشام در زندان اسیر بودم که مادرم در بیرون زندان بر اثر این فشارها با چشمانی باز در انتضار دیدار فرزندش که اسیر دست ضحّاک زمان"خمینی" بود   جان باخت. باز ماندگان همه تلاشی کردند که شاید مرا بر جسم بی جان این مادر زجرکش شده برای وداع آخر حاضر سازند،امّا زندانبانان و جلّادان مکتبی(به زبان اسلام مدره ایدئولوژیکی) خمینی این امر را نپذیرفتند.بالاخره بازماندگان جسد مادر زجر کشیده را بعد از چند روز با چشمانی باز ودر انتظار به خاک سپردند.شکنجه گران وزندانبانان حرامزاده خمینی برای سوء استفاده از این مرگ دردناک ،در زندان اقدام به برگزاری مجلس فاتحه ای کردند که فقط توّابان زندان وجمع هواداران مخلص خمینی در آن شرکت داشتند.

داستان تاریخی دوّم: مجاهدینی که زمانی سر کوچه در کمین آمریکائی های جهانخوار بودند،امروزه از جند کیلومتری دست به سینه در انتظار قدم رنجه هارترین جناحهای آمریکائی هستندو برایشان قالی سرخ فرش می کنند.

در خانه اگر کس است ،یک حرف بس است.

ننگ ونفرین بر همه دیکتاتورها ی کلاسیک ومکتی وایدئولوژیک .   

26.ژانویه.

2012صفار


http://www.tipf.info/name,hosin,be,maryam.htm

ضمن همدردی با خانواده زرکش

راستش آقای باقرزاده حرف دل خانواده همتی را هم زده اید . سالها پیش وقتی پدرم درخواست یک تماس تلفنی ساده با پسرش مجید همتی را که درمنطقه بود کرد .....مجاهدین فقط پول تماس تلفنی را از خانواده ما گرفتند و به مدت 5 سال مجید همتی برای تماس با پدرو مادرش دردسترس نبود تا اینکه بالاخره مجید را برای راندمان و تعهد مریم به مسعود رسما و علنا روی مین فرستادند و تماس تلفنی برقرارشد و خبرمرگ مجید را دادند ! هایده همتی را فقط زمانی به خارج آوردند که فقط 2 ماه زنده میماند . آخرین عضو خانواده را درعراق  به مدت 11 سال بارها برای چک مخصوص پزشکی درخواست و نامه پزشکی به مریم رجوی و نسرین و.....دادیم ولی اقدامی نکردند تا اینکه مشخص شد دیگرزنده نمیماند و با یک عمل اشتباه و تجویز داروی عوضی که منجربه از دست دادن بینایی یکی ازصدها همسرعقدی مسعود رجوی شد....کلا برای این مرتجعین مغلوب ، مرده پرستی و مرده خوری و سوءاستفاده ازاحساسات خانواده ها سنتی دیرین است . برای این سوسکهای مذهبی پدیده ای به نام نقد اساسا مشروع وقابل درک نیست . به همین دلیل با شرایط سیاسی جامعه و کلا انسان بیگانه هستند همه خائن و مزدورهستند و محدوده دیدشان همان بسیجی های ساندیس خور عربده کش هوادار است که مورد تائید رهبرعقیدتی است

ناهید همتی ( عاصفه

26.ژانویه

2012

 


مطلب نقش رژیم در «قتل‌های زنجیره‌ای متخصصان» ایرانی

من با مطلبی که نشرداده اید کاری ندارم ولی با شخص ایرج مصداقی کاردارم .مصداقی، برای نمونه جضرتشان از درون کمپ تیپف خبر میدهند؛ " من از درون کمپ بخوبی آگاهم و میدانم که همه این جداشدگان نفوذیهای رژیم هستند! و گوسپند به تقصیرحقیر اصلاَ هم لازم نمیبند توضیح بدهد این اطلاعات را بعنوان کارگزار امپریالیزم آمریکا از پنتاگون و از درون کمپ آمریکاییها گرفته و یا از درون دستگاه رجوی ؟

افسانه

21.01.2012


بعد از توضیح و توجیه

سليمان سيگارچي

رفيق اسماعيل با سلام

12.01.2012

اولا من تبريك ميگم كه به صف چپ پيوستيد و داريد فعالانه مينويسيد

اما يك چيز در رابطه با گسستن سازمانى ­، حزبى حتى در احزاب بورژوايى واقعيات درون جامعه است . مشكلى كه در دنياى شرق است مخفى كارى و پنهانكارى است . مثلا در رابطه با تبليغ مذهب در جامعه . در كشوري مثل ايران به جرم بهايى بودن اعدام خواهى شد و در كشورى مثل مصر يا تركيه كه حتى به فرض از نظر دولت مقاله شما هيچ جرمى نداشته باشدام بايد به نظر تودها احترام گذاشت " انظار تودهاى مسلمان " دقت كنيد در گيومه آوردم ، چون به اين مسئله معتقد نيستم . اما براى جذب كارگر مذهب زده اى كه هنوز رگه هاى اسلامى در آن است و شما هم ميخواهيد تبليغ كارگري بكنيد بايد سياست و كارائى و شيوه كارى مناسب داشته باشيد تا به نظرات اين كارگر برخورد نشود . اين امر تبليغ در ميان كارگران در جوامع اسلام زده خود يك موضوع اختلاف در گروهاى چپ است .

حالا اصل موضوع كه در مقاله شما گم شده است ، اين است كه واقعيات بيرون جامعه باعث گسستن و نيرو كندن از اين سازمانها ميگردد. زيرا اين سازمانها خصوصا خارج كشوريها ، چون در بطن جامعه "مادر" نيستند و در تبعيد ، بدليل حفظ سرشان . بعضي وقتها تحليلهايشان با جامعه خوانايى ندارد. دوم خرداد باعث شد در حزب كمونيست كارگرى عده اى استعفا بدهند و در لندن يك كنفرانسى برقرار كردند كه همان جا چهار شقه شدند ، رضا مقدم و ايرج آذرين دور كارگر امروز جمع شدند و بعدا اتحاد سوسياليس كارگرى را تشكيل دادند، دفتر نگاه از طرف بيژن هدايت ، فرهاد بشارت نشر پيدا كرد.سياست كارگرى از طرف بهمن شفيق و حسن واراش . . .و



اما اين جدايى اخير حكمتيستها چيزى نيست به جز انعكاس جريانات ١٣٨٨ ايران و انقلابات منطقه . بالاخره اين چپ منظورم كل چپ است كه در كامنتهاى خوانندگان مقاله شما آمده است ، هر چند هپروتى هم باشد روى جامعه و جامعه روى آن تاثير دارد . و دقيقا از اين زاويه است كه ميتوان اين جدايى ها را درك كرد . هر چند صف كمونيسم بايد از اين قويتر باشد تا به جنگ نهايى جمهورى اسلامي برود اما اگر از منيتها كه شما هم به آن اشاره كرده ايد بگذريم ، يعنى جنگ قدرت كه من درست ميگم و شما نه ، ميتوان فشارى كه جنبش دوم خرداد يا جنبش سبز به چپ جامعه مى آورد را ديد .

اگر كوروش مدرسى از همان سال ٢٠٠٤ اين تزها را مطرح نمى كرد كه جدايى صورت نمى گرفت ، باند بازى خانوادگي و منيتها را كنار بگذاريم . بالاخره نميتوان براى كسانى كه حداقل ٤ دهه است فعاليت سياسى ميكنند همينطورى به آسانى مبارزه را تعطيل كرد و به خانه هايشان فرستاد تا مبارزه را در دنياى مجازى فيس بوك و انترنت انجام دهند. كسانى كه خود را كمونيست مى دانند و بارها ثابت كرده اند كه حاضرند از جانشان مايه بگذارند .

فقط ميخواستم درد دلي با شما بكنم و يك خورده دلدارى بدهم كه انسان مبارز هر چند اين تركشها به جانش ميخورد ، اما بايد پوست كلفتر باشد . مهم اين است كه چه كسى يا گروهى مردم ايران را از زير دست اين جنايتكاران روزگار نجات خواهد داد.


با درود به اسماعیل

با نظر و تحلیل سرکار در مورد پیدایش تاریخ احزاب کمونیست در خارج از کشور, و در قلب کومله با حزب کمونیست ایران و پس از جدایی منصور حکمت و گروه عظیمی بدنبال آن از کومله که بعدا بنام ( حزب کمونیست کارگری ایران ) برهبری منصور حکمت , و همچنین با درگذشت رفیق منصور حکمت و انشعاب تعداد کمی فراوانی از بدنه اصلی این حزب , با شما موافق و همراه هستم و در عین حال درد اینجانب هم بوده و هست

همانطور که بدرستی اشاره داشتی , اخیرا در حزب حکمتیست برهبری کوروش مدرسی , انشعابی اتفاق افتاده که بنوعی از آن بنام اکثریت و اقلیت نام میبرند , و این تداعی کننده آن انشعاب سال 58 در سازمان چریکهای فدایی خلق را در ذهن ما متبادر میکند که , اکثریت با اتخاذ خط راست گرایش به رژیم و نزدیکی به حزب توده را , و سپس همکاری و خیانت را توأم با لو دادن و فروش مخالفین جدی و مبارزین را پیشینه خود نمود! دیگر شاخه که اقلیت باقی مانده بود , با اتخاذ سیاست قهرآمیز و مبارزه با این رژیم خط درست و انقلابی را پیشه خود نمود و بهای آنرا هم با خیانت دیگر رفقای اکثریتی را هم در مبارژه با این رژیم دزد و آدمکش ارتجاعی را هم پرداخت نمود

بواقع تغییر و تحولات و انشعابات در حزب کمونیست کارگری ایران و همچنین حزب موسوم به حکمتیست هم که من کوچکترین موضع و تعصبی بر روی آنها بخاطر اتخاذ خط راست از جانب لیدر آن جریان بنام کوروش مدرسی نداشته ام , بواقع تداعی کننده همان اکثریت و اقلیت آن روزگار شوم گذشته است. گذشته از این جریان موسوم دیگر بنام اتحاد حزب کمونیست کارگری ایران هم , برهبری نا مشخص علی جوادی و آذر ماجدی هم از آن مسائل است , که البته تا بامروز زیاد مطرح نبوده و نیستند! بواقع اینهمه درد و رنج و فلاکت در بچه های کمونیستهای صادق دردیست که بنظر من , تنها رفیق زنده یاد منصور حکمت توانسته بود چسب وحدت درون تشکیلات و این بچه ها را بعنوان یک وزنه را موجب گردد

با درگذشت رفیق حکمت, بالطبع تضادها در فقدان رهبری حزب بیرون زد! منهم بیشک مشکل این رفقا و شقه شقه شدن آنها را تنها در تحمیل لیاقتهای فردی بعضی از افراد مدعی برای بدست گرفتن رهبری این حزب بوده و است! دلیل انشقاقها را تنها در اعمال این اتوریته از جانب این افراد به دیگر رفقای این حزب میدانم و نه چیزی فراتر از آن

اسماعیل گرامی

من بشخصه اگرچه خود را کمونیست و همراه این حزب بعنوان یک فرد غیر وابسته تشکیلاتی چه در حیات زنده یاد منصور حکمت میدانستم و چه پس از درگذشت او بلحاظ فکری و خط سیاسی به همان حزب با رهبری رفیق حمید تقوایی میدانستم , که از 2 سال و اندی ماه گذشته بخاطر اشکالاتی که در رهبری و هدایت این حزب و برنامه های تلویزیونی آنها در تضاد با شعارهای پرطمطراق آنها داشتم که خود آنها شعارهای جالب و زیبای خودشانرا هم که نشانگر اهداف و امیال آنها است را هم زیر پا میگذارند , بواقع نتنها با آنها نیستم , بلکه منتقد آنها هم هستم. صادقانه سوال انتقادی خود را برای رهبری آنها و همچنین دیگر رفقای این حزب هم بطور کتبی و شفاهی مطرح کرده ام و متاسفانه, تا به امروز هیچ پاسخ و توجیهی برای اعمال متغییر خود با شعارهای زیبایشان را پاسخ نداده و نخواهند داد


سوال خودم را در تضاد با شعارهای درست این حزب که خود اعضای این حزب از جمله خود حمید تقوایی از ناقضان آن میباشد را در اینجا مطرح نمیکنم. برای تو آرزوی سلامتی و پیروزی و موفقیت دارم

با سپاس / تورج امیری

11.1.2012 / فنلاند
 

بعد از توضیح و توجیه



بعد از توضیح و توجیه

درود بیکران رفیق هوشیار اصل قصه و درد دل همه چپ ها را به رشته تحریر در آوردی پایدار باشی رفیق
امید


بعد از توضیح و توجیه


اسماعیل جان مثل همیشه مطلب خوب و قابل فکری نوشته اید. و اما، در این مطلب یک مسئله مهم و بنیادی که تمام این انشعابات به درست و یا غلط از آن شرجشمه گرفته و می گیرند، خط خورده است. و آن اینکه درست چند سالی بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران (حکا) یک مسئله ای به نام کارگری شدن مطرح می شود، یعنی حزب کادرها به نقطه ای می رسد که برای ایجاد هر گونه تغییر جدی در ایران بعد از ناامیدی از تئوری لرزان بودن رژیم که به نوعی به باور من انعکاس و پژواک همان " این ماه ماه خون خمینی سرنگون"، در صفوف این چپ بود، وجود طبقه کارگر در صفوف اش لازم و ضروری است. این درکی درست بود تا اینجا و اما، حزبی که بر اساس کادرهائی اکثر از صفوف طبقات دیگر و حتا فئودال های کردستان و فرزندان مدرسین دانشگاه افسری ( منصور حکمت) بر خاسته بودند، به این راحتی نمی توانست به طرف کارگران حرکت کند، بعد از یکی و دو سالی بحث ها بالا می گیرد و تئوری پشت تئوری می آید و می رود، ولی عملن حزب روال دیگری در پیش می گیرد. ( که البته اتفاقات تعیین کننده ای نیز رح می دهد که از آن جمله شکست انقلاب بهمن و تار و مار شدن و با جاری شدن خون در خیاانها و زندانها همراه است و پاکسازی کارخانه ها از وجود کارگران رادیکال سوسیالیست و شکست جنگ پیشمرگایتی و عقب نشینی فله ای به کردستان عراق و از مادی وابسته شدن به رژیم ضد انسانی چون صدام و غیره کار خود را می کند. )، منصور حکمت و یک عده دیگری را به اعلام کمونیسم کارگری و فراکسیون اش رهنمود می شود و نوشته هائی چون تفاوتهای ما نوشته می شوند . بعد از آن با اتمام جنگ ایران و عراق و یا عراق و ایران، و حمله سرمایه به سطح زندگی طبقه کارگر که بعد از کشتار زندانیان سیاسی است و آمدن سردار سازندگی و حمله امپریالیست ها به منطقه و آچمزشدن نیروهای چپ و راست اپوزیسیون در کردستان عراق ، منصورحکت با استراتژی کارگری شدن حزب و شکست آن در حزب کمونیست ایران به ک ایجاد حزبی دیگر و ار نوعی دیگر یک بعدی ، تک پایه بودن (کارگری) و با استفاده به جا از جو و فضایئی که بر اردوگاههای کومه له و مخصوص ان بعد از حمله امپریالیستی نظم نوین جهانی حاکم شده بود،اعلام عزیمت به اروپا میکند و برجا گذاشتن بخش "ناسیونالیست" و اعلام استعفای شخصی و سرازیر شدن استعفا ها و در اروپا و در یگ جلسه 40 نفره اعللام حزبی می کند که می خواهد در ایران بوسیله طبقه کارگر برای انقلاب سوسیالیستی تبدیل شود، اما با برنامه ای نشأت گرفته به باورمن از سوسیال دموکراسی زمان خویش به نام برنامه ی دنیای بهتر. چند سالی نمی گذرد که متوجه می شوند و می شود می شویم که حزب تک پای شده است و اما نه از کارگران بلکه بوسیله خرده بورژوازی فراری از کردستان و سایر نقاط ایران. دیگر این جا ست که منصور حکمت متوجه می شود که از طبقه کارگر خبری نشد و باید کاری کرد. که می باید حزبی دیگری واز جنس دیگری ساخت . این خود را در گنگره دوم حزب کمونیست کارگری در آوریل سال 1998 این چنین نشان می دهد" ”اما من مي‌خواهم اين جا يک سئوال کفرآلود ديگر مطرح بکنم: اگر اين پروسه بيش از ٢٠ سال طول بکشد، و ما شروع کنيم به سازمان دهى در ميان کارگران مثلا کارگرانى که الان ٢٠ و ٢٢ ساله هستند و اين ها را سازمان دهى کنيم. در اين صورت بعد از ١٠ تا ١٥ سال يک عده از آن ها بچه‌دار مي‌شوند، تعدادى مريض مي‌شوند و يک عده از آن ها از کار سياسى کنار مي‌کشند. در آخر مي‌بينيم که بعد از اين سال ها ما ظاهرا از يک طرف آدم ها را کمونيست مي کنيم و از طرف ديگر آن ها بازنشسته مي شوند و از کار سياسى کناره گيرى مي کنند. مگر آموزش سوسياليستى، کمونيسم، سازمان يابى طبقه و رابطه حزب و طبقه، از نسلى به نسل ديگر منتقل مي شود؟ که ما مثلا بيائيم روى کارگران دهه ٤٠ و ٥٠ ايران کار و فعاليت بکنيم و اميدوار باشيم با کارگران دهه ٧٠ و ٨٠ ايران به قدرت برسيم؟ براى من به عنوان يک عابر بى گناه در جامعه چنين انتظارى ممکن نيست، به خاطر اين که اين ميراث تشکيلاتى، اين تعهد ايدئولوژيکى، اين آگاهى طبقاتى و اين رابطه حزب و طبقه به همين سادگى از نسلى به نسل ديگر منتقل نمي شود. ما داريم اين را مي‌بينيم! شما فعاليت ميکنيد و براى مثال ٢٠ درصد نفوذ در ميان کارگران پيدا مي کنيد و اين ها بعد از مدتى حوصله شان سر مي رود. مگر چه قدر مي‌شود آمد و رفت؟ ما در زندگى سياسى خودمان باقى مي مانيم، در حالى که آن کارگرانى را که با آن ها کار و فعاليت کرده‌ايم، مي‌روند. و ما اين را در تجربه زندگى سياسى خودمان مي‌بينيم. اين حزبى بود که در اول ماه مه هاى سنندج دخالت داشت، با محافل کارگرى مختلف که راديو گوش مي کردند، برنامه هاى حزب و راديو را توزيع و تکثير مي کردند، به خارج سفر مي کردند، مرتبط بود و الان از خودمان مي‌پرسيم و ديگران از ما مي پرسند که پس چه شد آن نفوذى که ما داشتيم؟ جالب اين است که ما آن نفوذ کارگرى و ارتباط ها را در دل و پس از سرکوب هاى خونين ٣٠ خرداد ٦٠ پيدا کرديم، بافت و پايه کارگرى داشتيم و الان نداريم. چه شدند؟ معلوم است، حوصله همه سر رفت، همه که منتظر نمي شوند تا انقلاب بيايد و آن ها را با خودش ببرد. بعد از مدتى تصميم ديگرى در زندگي شان مي گيرند و کار ديگرى مي کنند و يا اصلا مي گويند اين کار نتيجه و فايده اى ندارد. محافل کارگر و فعال کارگرى که در آن دوره ها با ما بودند، الان مي شنويم که دارند کار ديگرى مي کنند. اين قدرت سياسى، اين قدرت حزبى از نسلى به نسل ديگر منتقل نمي شود. نفوذ کارگرى احزاب پس انداز نمي شود. مثل يک صندوق پس‌انداز نيست که شما آن قدر به آن پرداخت مي کنيد تا وقتي که مَبلغ قابل توجهى پس‌انداز داشته باشيد...“ (44)


". این یعنی خدا حافظی طبقاتی و مسلم با بنیانهای حزب 1990 که می خواست و مطرح می کرد که هر کارگری در ایران خودبخود عضو حزب کمونیست کارگری است چه بداند و چه نداند. روی آوری منصورحکمت به حزب جامعه که نشأت گرفته از تئوری های گیدنز تئوریسین اصلی حرب کارگر جدید انگلیس (حزب بلر دوست کلیتون و سک پودین روی زانوی بوش دوم) به وسط می آید و اعلام می گردد (منصور حکمت) . بعد از این است که او مطرح می کند.با 5 درصد مردم آته ایست ایران قدرت را سیاسی را می گیریم و طبقه کارگر که می بیند که ما دولت خوبی هستیم به ما می پیوندد . اولین جدائی ها (150 ) نفر از کادرها و اعضا کارگری و با صطلاح طرفدار طبقه کارگر که اکثران فعالین اصلی بودند حزب را ترک می کنند. منصور حکمت و حکمتیون برخوردش این می شود که این ها را فراریان از انقلاب به نامند و پیوستگان به جببهه دوم خرداد و مأمورین با صطلاح بی جیره و مواجب سفارتخانه های جمهوری اسلامی. خود بسوی اپوزیسیون سلطنت طلب و بورژوائی دیگر و کمک های بلاشرط دولت ها ی امپریالیستی و غیره سر خم کند و به کنگره سوم حزب اش همه این ها را از بچه شاه تا مسعود رجوی و وزیر اطلاعات و جهانگردی (داریوش همایون) و حزب توده و اکثریت را دعوت کند. شما عزیز این مسئله را فراموش کردید. البته در این رابطه ها مسائل زیادی هست که می باید به آنها پرداخت، ولی مهمترین نکته این است به نظر من، زیرا که برای یک چریان کمونیست مبارزه طبقات و طبقات و برای پاسخگوئی طبقه کارگر و چگونگی برخورد به آن است که تعیین کننده است و یا می شود و از آن متأسفانه و یا خوشبختانه گریز و گزیری نیست. یقه را می گیرد و مثل چسپ دو قلو می چسبد و ول نمی کند یا باید به آن جواب داد ویا جریانات را از میدان به در می کند. به قول مارکس "موش کور تاریخ است که نقب می زند" . موفق و پیروز باشید.


حمید قربانی

11 ژانویه 2011
******************************

بعد از توضیح و توجیه


دوست عزيز سلام وخسته نباشيدخيلى خوشحالم كه اگر تصادفى هم شده اين مطالبت به من ميرسد من با علاقه فراوان انرا ميخوانم وسبك نگارش تان را بخصوص انجا ها كه با كنايه وجوك همراه است خيلى مى پسندم راديكاليسم تان برايم نيرو ميبخشد و اما در باره همين مطلب اخيرمن نيز اتفاقا با خواندن منصور حكمت ادم ديگرى شدم وهنوز تكميل نشده بودم كه وى رفت وخيلى برايش گريه كردم كردم چون ميدانستم كه نبود وى يعنى چى . به هر رو من هم چون وضيعت امروزه چپ به گفته شما چى جديد وسنتى اش را مى بينم همين حال شما برايم دست ميدهد ميبينم كه بجاى يكى شدن ها اين از هم گسيختن ها چه دردناك و كم توان ساز است. نميدانم كه اين از بى عرضه گى چى اب ميخوردمن به خودت سلامت بيشتر ميخواهم وقلمت راهميشه در حركت ارزو ميكنم ما كه نه قلم داريم و نه شيمه چنين نوشتن هارا. اينها را نوشتم تا سپاس كوچكى از زحمات تان نموده باشم

 بادرود مجددكبير



YOU BETTER BE STAY AWAY , LET OTHERS EITHER ACCEPT SHAHZADEH OR NOT . U DO YOUR THING GENTTT

02.01.2012

mehrzomehrzo

*********************

با تشکرازارسال نظرتان

من بارها گفته ام که نقد افراد و یا جریانات به معنی دشمنی نیست . آقای رضا پهلوی آزاد است درزمین سیاست با هرشکلی باشد ولی باید آمادگی هرنقدی را هم داشته باشد . من گناه پدررا به گردن پسرنمیگذارم . با شخص رضا پهلوی هیچ مشکلی ندارم ولی با تفکرشاهی و شاهزادگی تا همیشه مشکل دارم . چون طی نیم قرن امتحان خودش را پس داد . دیکتاتوری و زندان و شکنجه و اعدام و سرکوب  دربیلان آن نمایان است . ظهور حکومت اسلامی محصول و نتیجه عملکرد نظام سلطنتی بود ....پیشنهاد من این است که رضا پهلوی چون هیچ سابقه مبارزاتی و تجربه ندارد ابتدا بهتراست حزب سیاسی خودش و برنامه های مشخص ارائه دهد و خلاصه باید کارکرد تا توان حل تضادهای مشخص جامعه ایران را داشته باشد والا به حرف و شعار باشد همه این کاره اند

اسماعیل هوشیار



میر باقر عزیز، سلام
.همانطور که اشاره کردید خوب میدانم چه میگویید
.من هم شما وهم برادرتان را از نزدیک میشناسم
.بعد از رفتن شما به تیف نیز با او صحبت کردم.ظاهرا او را فرستاده بودند تا شما را منصرف کند
.قطع بودن ارتباطات در اشرف موضوعی واضح وعام است
.من چند ماه پس از آمدن به تیف باخبر شدم، مادرم هجده سال قبل براثریک بیماری غیر منتظره فوت کرده است
.خانواده ام نتوانسته بودند خبرفوت اورا به من که تنها فرزندش بودم برسانند
.این چیزی از موضع من در قبال جمهوری اسلامی نمیکاهد
.همچنانکه انحرافات جدی فرقه رجوی نیز قابل چشم پوشی نیست
من در پاسخ به آیدا نوشتم که ساکنان اشرف خود نیز میتوانستند
.برای بیرون آمدن از عراق تلاش کنند
.اما در مورد برادر شما این را نمیگویم
امیدوارم در فاز جدیدی که در انتظار ساکنین اشرف است
.بتوانید با برادرتان تماس گرفته، اورا ازعراق خارج کنید
با سپاس
حمید محبی
29-12-2011

مطلب تا بستن کمپ اشرف
سلام به آقای حمید محبی نظرات شما را در مورد ساکنان اشرف خواندم اما از شما تعجب کردم فقط خواستم بگویم که بیست و سه سال است که مادرم حتی یک تلفن از برادرم نداشته است و شما خوب میدانید من چه میگویم, میدونید من دلم به چی خوش است به روزی که این زندان درهایش باز میشود و بعد از مصاحبه های یو ان اچ سی ار حداقل این امکان را داریم که به صورت فردی برادرم میرواقف را از منجلاب عراق بیرون بکشیم 

با تشکر میر باقر
28.12.2011



آقای هوشیار
سلام
دشمنی و تفرقه انداختن تا کی،چه کسی گفته طرفدار زنده یاد مصدق بودن یعنی
همزمان دشمن دوره پهلوی بودن،تا کی میخواهید با انداختن اختلاف مسیر
مبارزه را منحرف کنید،چه کسی گفته تنها شکل دمکراسی«جمهوری» است،شما بهتر
است مسیر خود را تبلیغ کنی،هیچ کس از انتقاد به دوره پهلوی نباید ناراحت
بشود اما باید جبهه ملی هم اشتباهات خود را پذیرا باشد،باید به ایرانی
«مثکثر» اندیشید
در ضمن هر کس بهتر است نظام سیاسی مطلوب خود را تبلیغ کند نه اینکه نظام
سیاسی اش را «برتر» معرفی کند،آنچه مهم
است «محتوای دمکراتیک» نظام آینده است،شکل آن را آرای عمومی تعیین می
کند؛ما نمی خواهیم مثل سال 57 فقط مجبور باشیم به جمهوری رای بدهیم،در آن
سال هم خمینی می گفت «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر»
ما می خواهیم بگوییم مردم مختارند بین دو شکل «دمکراسی» یکی را انتخاب
کنند
کوروش/تهران
24.دسامبر.2011

ضمن سپاس ازنظرتان . من هم با شما موافقم که نظام سیاسی آینده ایران به عهده مردم است تا انتخابش کنند . طبعا من هم سلیقه و انتخاب فردی خودم را دارم و حق تبلیغ ....اما روش کارمن تبلیغ نیست . بلکه نقد یا تفسیراست . نظام سیاسی آینده ایران چه پادشاهی و چه جمهوری و چه سوسیالیستی ...باشد به نظرم از الان نیاز به تمرین نقدپذیری بدون هیچ معذوریتی داریم .
پایدار باشید

اسماعیل هوشیار



سلام دوست عزیز اسماعیل

با توجه به نقد‌های تقریبا روزانه و مهم و سیاسی که می‌نویسی و از همینطریق بنظرم یکی‌ از سمبل‌ها و نمایندگان اینترنتی باهوشیار این بشریت و جامعه ایران و ۳۵۰۰ انسان قرار گاه اشرف شده ایی، بله در بین این مجموعه ۲۰ الا ۳۰ نقد و طنز سیاسی با ارزش و قابل توجهی‌ که در این مدت کوتاه آشنایی‌ام خوانده ام بنظرم این‌یکی, حاکی از نکته جهش‌های کلامی‌ و معنایی مشخصی هست، البته من کارشناس نیستم اما هرچی‌ که هستم حقٔ انسانی‌ و سیاسیت میدانم که نظرم را به اطلاع برسانم

سه نشانه را بدین ترتیب مورد تاکید قرار میدهم

یک - سروش و رهبرو آش ملی

دو - آقای سروش که سالهاست در دانشگاه های اروپایی و آمریکایی تدریس را می کند

سه - قل اطيعوداشاق واطيعوالخودمون. فان ریدمان اللساسی فانما عليه ما حمٌل وعليکم ما دست خرتکم.وان تطيعواه تهتدوا وما علی داشاق و حمارالاالبلاغ المبين. هذابلاغ خودمون ولينذروا به وليعلموا انما هو الکاخ سفید واحد.وليذٌکٌر دودولواالالباب

چهار - خود موضوعی که انتخاب شده است یعنی‌ بده بستان برجسته‌ترین اندیشمند عمر سی‌ و دو ساله جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی با برجسته‌ترین فقیه و رهبر جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی وقت

اولی‌ خلاقیت اش ملی‌ از آشتی‌ ملی‌

دومی‌ خلاقیت در نحوه ارائه تضاد علم و اسلام سیاسی

سومی‌ خلاقیت‌های پشت سر هم کلامی‌ در شکل قرآنی جملات که شخصا در هر سه باری که میخواندمش خنده‌های سیاسی لذت بخشی حاصلم میشد که معمولاً این نوع خنده‌ها در تماشای قطعاتی از فیلم‌های چارلی چاپلین زنده یاد حاصلم میشد

و چهارمی هم که گفتم قادر و توانا دیدن خود نقاد طنز پرداز در وارد شدن به این ترکیب است یعنی‌ ترکیبی‌ از برجسته‌ترین اندیشمند و برجسته‌ترین رهبر زنده امروزی آنهم حول و هوش همین آش ملی‌ هست که بقول تو در موضع سروش نسبت به قبل هم تفاوت محسوسی دیده میشود

اگر حدس و گمان و نشانه‌هایم درست بوده باشند که نکته امید کار‌های بعدی او خواهد بود بنظرم بیربط به تصمیم اخیر جهان سیاست به ۳۵۰۰ انسان قرارگاه اشرف نمی‌باشد یعنی‌ این انسانها بیش از پیش در دستور روز جهان سیاست قرار گرفته اند و اسماعیل می‌داند که چشم بشریت بیدارتر شده است و حرکات و سکنات این جهان سیاست را از سازمان ملل و آمریکا و غرب و همه و همه اش میپاید و لذا در ذهن و قلب انسانی‌ نقد و طنز پرداز ما یک گشایش و آسودگی نسبی‌ محسوسی شروع شده است و این هم از اولین نشانه‌هایش می‌باشد

دست اسماعیل عزیزمان را بگرمی و صمیمانه میفشارم
naser
23.12.2011



سروش خربزرگ خامنه ای جاسوس وزارت اطلاعات بدون مرز است سروش خایهای غرب را می مالد برایحفظ خرهای اسلامی .ولی گور خوندن باید پاسخگوی ملت ایران باشند این نوع بازیها عمرش سررسیده سرملت نمی شود دیگر شیره مالید بدرود.

عباس

23.12.2011


مطلب تاریخ تولد و مرگ و دفن

منهم بدنبال اعلام مواضع و موافقت مریم رجوی , همسر رهبر ولایت وقیح درسایه و فرمانده کل قوای سازمان مجاهدین خلق, تصمیم گرفتم این مطلب را ارسال کنم. البته پذیرش این جابجایی و عقب نشینی توسط همسر و فرمانده این ارتش بی سر, گذشته از اینکه مثبت و بنفع حفظ جان آن افراد گرفتار در اردوگاه اشرف میباشد, یک شکست استراتژیک برای این سازمان هست اما جای سوآل هست که چطور بانو مریم پس از متواری شدن از جهنم عراق و پیش از تهاجم نیروهای آمریکایی به کشور عراق و سقوط صدام حسین , چگونه خود اعلام آمادگی برای ورود به کشور عراق, و برای گفتگو و تفهیم و تفاهم با برادر مسلمان و جنایتکار ایدئولوژیک خود آقای مالکی , اعلام آمادگی میکند مشروط به اینکه دهها نماینده سازمان و نهادهای جهانی وابسته به سازمان ملل و امثالهم , امنیت جان گرامی ایشانرا تضمین نمایند, تا بتواند به آقای مالکی اثبات کند که؛ اردوگاه اشرف تا پیش از اقامت برادران و خواهران ایشان یک بیابان لم یزرع و خالی از امکانات رفاهی برای زیست آدمی بوده است, و به ایشان تفهیم نماید که این مکان فعلی که از جانب آنها ساخته و آباد گردیده است ( البته با کمکهای سرشار نجومی و میلیون دلاری برادر صدام حسین و دیگر شیخ نشینهای ریز و درشت منطقه خودمان بخاطر دفاع از حفظ منافع آنها ), بفهماند که این مکان که گاها از جانب همین مجاهدین به آن نام ( شهر اشرف و شهر شرف ) نام نهاده اند, و در عین حال بخواهد که در مقابل انتقال اشیاء و امکانات آنجا و یا همچنین فروش آنها ممانعتی ایجاد ننمایند

گذشته از این چرا ابتدا 400 نفر از آنها بدانجا انتقال پیدا نمایند؟

من بیشتر بر این نظر بوده و هستم که, اینها همه برای وقت و فرصت خریدن برای برون رفت از این شرایط بغرنجی هست که سالهای متمادیست مجاهدین در تضادهای بیشمار خود و در مقابل افراد و خانواده های خود درمانده و گرفتار هستند میباشد! دقیقا مانند درماندگی رژیم دزد و آدمکش جمهوری اسلامی حداقل در قضیه اتمی و غنی سازی که از هر نظر زیر تیغ تیز بین چشم جهانیست, مجاهدین هم به همین دلیل آگاهانه هرگز تن به خروج اجباری افراد گرفتار خود از اردوگاه اشرف بخاطر جلوگیری از متلاشی شدن و افشاء بسیاری از مسائل درون سازمانی حاضر نبوده و نیست که تن به جابجایی بدهد, مورد سوال بوده و هست! امیدوارم که هرچه زودتر این بچه ها تا قبل از سقوط دستگاه ظلم و استبدادی سیدعلی خامنه ایی , به کشورهای امن و آزاد غربی انتقال پیدا کنند , بعدا مشخص خواهد شد که این سازمان چگونه بنام دروغین دمکراتیک بر گرده بچه ها حکومت میکردند و چگونه میخواستند مردم گرفتار و متنفر از مذهب اسلام را دوباره بنام اسلام دمکراتیک , ارتجاع و جهالت و خرافات و تعصب را به مردم حقنه کنند


تورج مهرزاد

22.12.2011

فنلاند

 


این اراجیف اگر هر چقدر ادعا هم داشته باشی چیزی جز ضعف و تحقیر خودت نیست واسه اینکه معنی مبارزه را نفهمیدی و هرگز هم نخواهی فهمید اره  مبارزه سخت است و تو جای دو ست ودشمنت را نه تنها تشخیص نمی دی بلکه اساسان  اشتباه پا در راه گذاشتی
جواد ریاحی

22.12.2011

اگرچه متوجه نشدم که از کدام مطلب رنجیده ایی ...اما نقد هرفرد یا جریانی به معنی دشمنی با کسی نیست . ولی نقد را جدی میگیرم و با هیچ مارمولکی درهیچ مکان و مقامی تعارف ندارم . بالاترین موجود که اسمش خداست...را ریده ام به ذاتش ....بقیه که جوجه هم نیستن .  تنها موضوعی که میشود مقدسش کرد نقد است. درضمن شما یک مطلب بنویس و بگو مبارزه چه شکلی است ؟
اسماعیل هوشیار


 
با سپاس ازآیدا و اظهار نظرتان
.گمان نمیکنم نوشته ام مبهم باشد
.همچنین گمان نمیکردم با نوشته ی من مشکلی حل شود
.هدف تنها اندکی توضیح بود، ورنه سخن بسیار است
.خوب است که جنایات جمهوری اسلامی را تایید نمی کنید اما این مینی موم است
چه کسی تایید میکند؟؟ مگر میشود تایید کرد؟؟
آیا بسنده کردن به اینکه جنایات جمهوری اسلامی را تایید نمیکنید کافی است ؟؟ شما موضع جدی در قبال این جنایات ندارید؟؟
.چون از مسئولیت گفته اید بیشتر توضیح میدهم
.بنظر من در شکل گیری پروسه ای که مجاهدین را به این نقطه درعراق رساند تمام طرف حساب های آن نقش دارند ومسئولند
.مسئول اصلی گرفتار شدن نفرات درعراق رهبری مجاهدین است
.نفرات به آنها اعتماد کرده بودند وامکان خارج کردن ساکنان اشرف در فرصت های متعدد وجود داشت
.مسئول کشتار آنها شرکا وعوامل جمهوری اسلامی درعراق هستند
.وقتی جنایتی صورت میگیرد مجرم اصلی آنست که جنایت را مستقیما انجام داده است
.شلیک گلوله به افراد بدون سلاح، پاسخ ماندن در اشرف نیست
.تا نظر شما چه باشد
.از طرف دیگر دوستان سابق ما در اشرف نیز اشیاءی که باید جابجا کرد ویا نکرد نیستند
میتوانستند با حفظ موضع سرنگونی در قبال رژیم به خط نادرست مجاهدین تن ندهند
.وآنچنان که ما کردیم با پذیرفتن بهای آن، اگر چه سنگین بود خود از عراق خارج شوند
.داستان مطول ومفصل است وهمه جوانب با یک مقاله قابل شرح نیست
.امیدوارم به وضوح نوشته افزوده باشم
حمید محبی
21-12-2011
 

مطلب تا بستن کمپ اشرف


در مورد نوشته اين آقا بايد عرض كنم كه با اين كلمات  كه به نوعي يكي به نعل ويكي به ميخ است نه مسئله اي حل مي شود ونه مسئولیت رهبری مجاهدین مشخص میشود من قطعا و بي شك جنايات جمهوري اسلامي را تاييد نميكنم ولي دراين مورد مشخص گرفتار شدن اين افراد متهم ردیف اولش كيست؟

آيا موقعيتهايي نبوده كه بتوان آنها را از عراق خارج كرد؟

آیدا

19.دسامبر
 


مطلب کجا با این عجله ؟
سلام

اسماعیل جان فکر کنم که

داستان این آقا و آن پشت پشتی هایش مانند داستان کفن فروش و پسر است. اینها مثل اینکه دیگر خیلی جدی جدی می خواهند بمب های اضافی شان  را بریزند روی مردم بیچاره. مرگ بر این نظم  که از کارگر قربانی می گیرد، از پناهجو قربانی و از همه قربان می گیرد و هنوز نذرش بر آورده نشده است.

18.12.2011

حمید


مطلب رضاپهلوی و 16 آذر

BABA  AGHAAAAA  MOHSEN DAST BARDAR DAR IN GHREFTARIE MARDOM IRAN VEL NMICONID TAFRAGHEH ANDAZI RA . SHAH KEH RAFT OMIDVARAM SHOMA  YEK KARI B KONID . MA HA HAMEGHI PA MOON LAB GHOR AST . KHILI KHOSHI  VA VEL MATALI MOSSI JON

مهر

17.دسامبر 2011


مطلب عطف به این نوشته


اسماعیل جان دوست عزیز سلام
بنظرم فرق بین کون و دیوار یا دیوار و کون و امثال اینها در اینست که بوسیدن لب با بوسیدن دست و چشم و صورت از زمین تا آسمان تفاوت دارد و اگر یک رمان نویسی این دو بوسه را یکی‌ بگیرد آنوقت خوانندگان زیادی را از دست میدهد

بین طنز آنارشیستی و لمپنی بویژه لمپنی اسلامی از نوع جمهوری اسلامیش با طنزی مبتنی‌ بر متانت سیاسی تفاوت روشنی هست

در تلویزیون میدیدم که دو مرد نشسته بودند پشت پیانو و با خایه‌ها و دودولشان آهنگ میزدند و جماعت زیادی هم تحسین میکردند و میخندیدند و یا در کانال عمومی دیگری میدیدم که سه زن جوان را در یک سالن پرجمعیتی در روی سه تخت نشان میدهد که منتظر آمدن مردان هستند تا یک به یک با هرکدمشان سکس کنند، در کنار هر تخت و هر زن یک پرستاری بود و یک ظرفی‌ پراز کاندوم و حوله و دستمال و غیره، در داخل سالن یک گروه پلیس مجهز مراقب این مسابقهٔ بودند، مردها و پسر‌هایی‌ که آماده به این کار بودند با تی‌ شرت سفید مشخص می‌شدند و سرانجام مسابقهٔ نشان داد که آن زن اکرایینی توانست ۶۲۴ مرد را پذیرا شود و آنیکی ۴۲۵ و سومی‌ هم ۴۱۰ و بهرحال هرکدام این زنها روی سکو‌های خودشان قرار گرفتند و جوایزشان نصیبشان شد

در یک ایمیلی هم عکسهای زیادی هم که من برایت فرستاده بودم ولی‌ گویا نیامد چونکه تعداد عکسها زیاد بودند و نشان میداد که جشن تکلیف در ژاپن چگونه انجام میشود، تعداد زیادی دختر ۱۵ ساله در وسط خیابان با پسران سکس میکردن و در و دیوار همدیگر را میخوردند، و یا زمنی‌ که آن دختر مصری که عکسهای لختی اش را روی سایتش گذاشته بود و در آخر نوشته اش هم گفته بود که هر کسی‌ که نتواند اینکار را بکند فلان بهمان هست ، آنوقت دوست عزیز ما اسماعیل هم در آن نکته اش تعجب کرده بود و گفته بود که (حالا بیا وو درستش کن، اینجاشو چیکار کنیم!)، اسماعیل جان منهم بعد از خواندن نکته نظراتت همین جمله را گفتم که حالا بیا و درستش کن، اینجاشو چکار کنیم

زمانی‌ که گفته بودم ایکاش من و تو هم میتوانستیم یک حزبی پیدا کنیم و فعالیت کنیم تو جواب داده بودی که من همین که میخواهم انسان باشم کافی‌ هست در عین حال اضافه کرده بودی که اما سخت است ولی‌ شدنی هست و تلاش می‌کنم که انسان باشم، در فرق بین دیوار و کون یا کون و دیوار هم همین مرز سخت و آسان بودن انسانیت و سود و سرمایه نقش ایفا می‌کند. جمهوری اسلام استاد کون و غیره بزبان آوردن است مخصوصا زمانی‌ که کمونیستها و مبارزین را به چنگ میاندازد عالیترین سطح خلاقیت خود می‌رسد,

و زمانی‌ هم که در قهوه خانه خران تبریز بودم و در سنّ ۱۴ سالگی از روی کنجکاوی رفته بودم میدیدم که فرقی بین کون و دیوار در کارشان نبود و در آنجا تجار بازار بعد از فروختن و غالب کردن جنس‌های نامرغوب و گرانشان به روستائی‌ها هر روستائی دماغ گنده و لب و لوچه کج شده یی را که گیر میاوردند که از روی خستگی میخواست دهانی شیرین کند آنوقت در اینجا هم کون و گوز بود و دیواری هم نبود و با سیستم واژه‌ها و رفتارهای خودشان حال شو می‌گرفتند و لذت می‌بردند و خستگی در میکردند و زمانی‌ هم که انقلاب شد به دو گروه شریعتمدرچی و خمینی چی‌ تقسیم شدند و باز هم دمار از روزگار مردم زحمتکش دراوردند

بنظرم طنز آنارشیستی لمپنی بویژه لمپنی اسلامی یا طنز متین و انسانی‌ دو طبقه مشخص‌ای یا سود میبرند و یا ضرر میکنند
naser

13.12.2011

**********************

مجموعا حرفهایت درست است . فقط نگاهت فرق میکند . دعوای من این بود و است که پشت واژه ها و دگمهای ارتجاعی نباید گیرکرد . فهم واژه ها در یک مطلب سیاسی برای عوام مشکل است . تابو شکنی کار راحتی نیست .مخاطب من علاوه بر شخص روشنفکر عوام هم بودند

درصحنه اجتماعی و روابط عمومی یک "تو" از زبان من شاید درنیاید چه رسد به فحش و اینا..... ولی درصحنه سیاسی با هیچ شاه و شیخی و مرتجعی تعارف ندارم و از بکار بردن هیچ واژه ایی نگران نیستم

حرف من در زمین سیاست است . بحث طبقاتی اش را بگذاربرای آیندگان . شما امروز و سیاست روزرا دریاب تا بدانی همگی قبل ازاینکه مهم باشد درچه طبقه ایی هستیم ....اول درزمین سیاست هستیم و نه سرگذرو زیر بازارچه نواب


شاد باشی
اسماعیل هوشیار


اسماعیل گرامی, فساد و خودفروشی در نظام کثیف جمهوری اسلامی حد و مرزی ندارد و بالطبع دارای اشکال مختلف میباشد! هریک از سران و یا نوچه های مسلمان وابسته به این رژیم اسلامی, اعم از پاسدار و آخوند و بسیجی و لباس شخصی سهم ناچیزی در قبال خانه های عفاف ( روسپی خانه رسمی الله و اسلامی ) داشته و دارند! بقول ما قدیمی ها اسمش بد در رفته اما درآمدش خوبه! این رژیم بیشرف و هرزه مسلمان ناب محمدی جمهوری اسلامی, مردم و زنان و بخصوص دختران جامعه گرفتار ما را به چه نقطه ایی رسانده است که عده ایی اینچنین و شاید هم بی پروا اینچنین با شهامت با خبرنگاری از خودفروشی خود در باندهای وابسته به حکومت با نامهای مستعار اصیل ایرانی برای خرد کردن فرهنگ ایرانی و غیر تازی میپردازند

اسماعیل گرامی, براستی اطلاع داری که سازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران که اسلام ناب محمدی و مولا حسین را در ایران و دنیا نمایندگی میکنند, در همین مراسم چند روز گذشته تاسوعا و آش شوربای حسینی در خاک عراق و اردوگاه اشرف چگونه پر عظمت این مراسم اسلامی را برای تو دهنی زدن به ملاها و آخوند و همچنین رهبر وافوری جمهوری اسلامی برگزار کردند یا نه؟

باید حتما فیلمهای زنجیر زنی و سینه زنی بزرگ ایدئولوزیک این برادران و خواهران خردباخته مجاهد خلق را دید و به درجه عقب ماندگی و ارتجاعی و بیخردی آنها پی برد؟

واقعا باید این مجاهدین خلق بی آبرو و شرف باید بروند و شرم کنند که نمیکنند! فکر میکنم که بزودی فیلم مستند قمه زنی مجاهدین خلق جهت اطلاع عموم توسط برادر رجوی یا امام زمان موهوم, فاش میگردد که کسی که به غلط به آنها مارکسیست مسلمان نگوید! در عین حال این برادران و خواهران گرفتار در اردوگاه اشرف, بگونه ایدئولوژیک این مراسم آش شوربای حسینی را با کت و شلوار و کراوات و صف منظم سینه زنی خواهران لچک بسر مجاهد خلق به یاد حسین تشنه لب, واقعا سینه و زنجیر ایدئولوژیک زدند! غافل از اینکه 3 هفته دیگر زمان برای تخلیه خاک عراق ندارند, و هر آن ممکن است که اتمام این فرصت زمانی با یک تهاجم وحشیانه تر از جانب حکومت عراق و دولت مالکی با فرمان علی خامنه ایی برعلیه آنان آغاز گردد, و فاجعه عظیم تری نسبت به دو فاجعه پیشین بوجود بیآورد, هست! مرگ بر جمهوری اسلامی و لعنت بر رجوی

با سپاس / تورج

11.12.2011

کاربرگرامی ؛ به نظرمن مراسم مذهبی درمجاهدین و درشرایط فعلی معنای دیگری دارد. اشتباه نکنید . اجرای مراسم مذهبی در شرایط سخت فعلی پیامی دارد که باید آن را درچهره های سینه زنان اسیر دید . یعنی یاس و استیطال مطلق ....و حتی یک حمله دیگر و کشته شدن تعدادی دیگر را هم آقای رجوی ترجیح میدهد تا باز هم دکان اشرف بسته نشود . اروپا هیچ اقدام عملی نمیکند و فقط شعار بسته نشدن میدهد . والا به جای انبوهی پیام برای بسته نشدن ...اگر روزی 100 نفر را هم میپذیرفت دیگر به حرف مفت نیازی نداشت و رهبری مجاهدین هم به مراسم عاشورا نیازی نداشت .رهبری مجاهدین هم از ماندن نیروهای اسیر درهمان زندان استقبال میکند . فقط قیمت شعارهای دولت مالکی که اجرا نمیشود ....را ساکنان اسیر اشرف با خون خود میدهند و تا شش ماه و یا یک سال آینده باز هم میمانند و زجر میکشند . اما رهبری میگوید که مقاومت کنید تا خودم کارتان را درست کنم . اگر به همین شکل رضایت بدهم از اشرف که خارج شدید هربلایی به سرتان میآید به جز رسیدن به محلی امن . با همین وضع بلاتکلیف و بن بست اگر هرکس دیگری هم بود حتما سینه میزد این بازی زشت و کثیف و خونین ظاهرا ادامه دارد ......نفرین برارتجاع غالب و مغلوب

اسماعیل هوشیار


مطلب عطف به این نوشته

هوشیار عزیز ، مقاله ات بر دل نشست . تحقیق جالبی که تا حال نخوانده بودم. . دمت گرم . روزگارت سبز و جاری
با محبت و باور
اسد
هشتم دسامبر


شانزدهم آذر 1332 را ماگرامی میداریم .سلام برشهدای دانشگاه تهران وشانزدهم آذر.سلام برآزادی.شادو پیروز باشی

عباس رحیمی. 16 آذر1390


علی ناظر درمطلبی نوشته بود : پاسخ به این سوال که «اگر بجای آنها بودید چه می کردید»، برای «خود»مان و تعیین فرهنگ مبارزاتی «خود»مان مهم است. با «خود»مان تعیین تکلیف می کنیم. برای شروع، من موضع خودم (که نه بخشی از آنها هستم و نه اندیشه و استراتژی آنها را مقبول می دانم) را بیان می کنم. اگر فی الواقع تمام این گزارش مو به مو درست است و مالکی کارشکنی می کند و ملل متحد و آمریکا و اروپا هم بی عملانه فقط «حرف» می زنند و بیانیه صادر می کنند، اگر همه اینها درست باشد و من یک «پناهجو» و ساکن در اشرف باشم، و اعلام آمادگی ام برای بازاسکان مشروط در عراق هم پذیرفته نشده باشد، بدون برو و برگرد می گفتم «شهادت در اشرف را بر مدفون شدن در نقاط دور افتاده یی که زیر دوربین و توجهات بین المللی نیست» ترجیح می دهم

شنیدی که می گویند دستی که مال خودت نیست آن را در سوراخ مار کن ،راستی چقدر به این حرف ایمان دارید ؟و حتماً دارید . شما می گویید برای خودمان و تعیین فرهنگ مبارزاتی »خود«مان مهم است با خودمان تعیین تکلیف کنیم. این خیلی عالی است .شما بعنوان یک انقلابی و همه سران مجاهدین که از اشرف در رفتند و شورای ملی مقاومت تشریف ببرید در اشرف و همراه ان اشرفیها بدون برو برگرد در اشرف شریک اشرفی ها باشید در تقسیم شهادت و من ایمان می اورم که شما صادقانه از حقوق اشرفیها همیشه دفاع کرده اید. و به وظیفه انقلابیت عمل کرده اید.

joly


مطلب به امام رضا پهلوی : اولین دانشجو را پدر تو کشت

آقای هوشیارانعکاس مطلبی از علیرضا رضایی درسایت شما که گفته است رهبران جنبش سبزموسوی و کروبی هستند ....چه معنایی میدهد  ؟ آیا شما هم سبزو پیرو موسوی شده اید ؟

کامران

 

جناب کامران ضمن سپاس ازپیامتان ؛ من اصولا تلاش دارم تا اگررنگ علف هم شدم خوراک خر نشوم . موسوی وکروبی اینکاره نیستند حتی اگر بخواهند نمیتوانند درکادرنظام موجود مثبت باشند چه برسد به مقوله پیچیده رهبری جنبش ... این حرف و نظرمن است . درمورد مطلبی که شما اشاره کردی نویسنده اساسا حرفش چیزدیگری است . موضع سیاسی و نقد را باید وسیع دید من شخصا ممکن است با یک جمله موافق نباشم ولی حرفش درمجموع درست است و مخاطبش هم بازماندگان سلطنتی هستند که قصد ندارند ازانجماد فکری گذشته دست بکشند . جامعه و نسل جوان امروز برای ارزشهای واهی و پوچ تاج و سلطنت و شاه همانقدرتره خرد میکند که برای ولایت فقیه و رهبرعقیدتی

اسماعیل هوشیار 


dorod  bar  suoma. dorod  .

ahsan  az magaleat .dorod.

bahar

.06.12.2011


مطلب پیش از آنکه ساکنان اشرف کشتار شوند به یاریشان برخیزیم
 

آقای یغمایی عزیز،

من سالها در مجاهدین بودم .  واقعیت این است که رجوی  یک سازمان پویا و مردمی را به فرقه مالیخولیایی تبدیل نموده است.

 نفراتی که از زن و مرد در اشرف باقی مانده اند تنها و تنها گروگانهایی برای اهداف رجوی هستند و او در در نشستی با مسئولین سازمان گفت که حتی اگر  1000 "شهید " هم در 19 فروردین میداد باز برای او و انقلاب مریم ارزشش را داشت. ..... بهتر است امثال من و شما که بخشی از عمر خود را در این سازمان  با امید آزادی و بهروزی ایران و ایرانی طی کردیم، اکنون شجاعت این را داشته باشیم که آنها را هم مسئول و پاسخگوی خونریزیهای قبلی و متاسفانه آتی بدانیم.

رجوی  بیش از 4 ماه است که از اجرای مصاحبه های انفرادی و خصوصی ساکنان اشرف توسط کمیساریا سرباز میزنند و مسعود در نشستی میگفت که من کمیساریا را برای جنگ بیشتر با عراق میخواهم و نه برای اینکه شماها پناهندگی بگیرید و مبادا نیروهای تحت مسئولیت شماها "هوایی" شده و فکر خارج به سرشان بزند. بعد هم فتوا داد که هر کس از اشرف فرار کرد باید مجازات شود در هر کجا که باشد و ... سپس با جعلیات همیشگی اش از پیغمبر اسلام به این فتوای اسلام انقلابی عبای شرعی هم پوشاند.

آقای یغمایی عزیز، شجاعت در بیان و قلم را از شما انتظار دارم.

به امید رهایی گروگانهای اشرفی ازچنگال تمام مرتجعین

آزاد منش . 6 دسامبر2011 


جواد.سوم دسامبر2011

دوست عزیز تنها نکته ای که در صحبتهایت کم رنگ است این است علی خامنه ای را در حکومت جهل وجنایت میشود یکشبه بزور بسیج وسپاه ودلارهای نفتی در خم رنگرزی انداخت وانرا ولی فقیه موقت وبعد (نماینده خدا معرفی کرد) اما ماهیت عملکرد سیدعلی گدا را نمی توان تغییر داد سید علی گدا جنایاتی مرتکب شده که راه برگشتی بران متصور نیست همانطور که برخود خمینی دجال متصور نبود.

در مورد مسعود رجوی هم اگر همه دعواهای واقعی و غیر واقعی را حتی ........کناربگذاریم ماهیت رجوی درعملکردش بوده وهست وراه برگشتی بر ان متصور نیست عملکرد رجوی نیز جزء دیکتاتوری ولایت فقیه بنام رهبری عقیدتی نبوده ونیست

.
مطلب.فازنهایی بحران سازی



جواد....سوم دسامبر2011

مطلب پیش از آنکه بقیه ساکنان اشرف کشتار شوند به یاریشان برخیزیم.ازاسماعيل وفا يغمايي



اسماعیل وفا با نظرت موافقم که باید برای بچه های اشرف هر کاری که میتوانیم انجام دهیم در فاجعه ای دیگر بوقوع نپیوندد اما راستش به هر سوکه مینگرم بن بست است وبن بست
اقای رجوی با سیاستهای غلط وبا تحلیلهای غلطش که همچنان ادامه دارد راه را بسته است و درتلاش است تا این فاجعه بوقوع بپیوندد.حال یک آدم عاقل بیاید بگوید که واقعاٌ چه کاری میتوان انجام داد پیشاپیش این را توضیح دهم حاضر نیستم مانند جیره بگیران رجوی درجلوی فلان سفارت یا پارلمان بروم وخودم را شریک جرم کنم و وجدانم را بفروشم وفریاد بزنم که اشرف ایستاده است تا نیروهای سرکوبگر بیایند وآنها را قتل عام کنند.
وهمچنین حاضر نیستم در صف زخم خورده های رجوی قرار بگیرم و به عراق بروم تا از حقانیت عمل مالکی دفاع کند

اقای وفا توبگوچکار میتوان کرد

 



نگاهی به حاشیه »علی ناظر«

مطلبی تحت عنوان حاشیه را خواندم ، دوباره و سه باره خواندم واقعاً چقدر تحت تاثیر این همه از خود گذشتگی و فداکاری قرار گرفتم که علی ناظر حقش ضایع شده وبا خودم گفتم باید بجای برادر مسعود می نشستند این چه عدالتی است

برادر ناظرنوشته بودید که در سایتها چنین القاءمی کنند که هر آنکس که «آزادیخواه» است و یا ادعا می کند که «آزادیخواه» است، نباید در مقابل موقعیت «پناهجویان» ساکن در اشرف، سکوت کند. برخی دیگر می نویسند که حمایت از این «پناهجویان» یک «وظیفه ملی» است. می خواهم بدین وسیله، کلیه حمایتهای خود (به هر شکلی که بوده و در هر حدی که بوده) را پس بگیرم

»علی ناظر« می خواهم آزادیخواه باشم، بدون اینکه منوط به حمایت از این یاران باشد.

می خواهم به آزادی اندیشه، آزادی بیان، و آزادی مطبوعات احترام گذاشته باشم، بدون اینکه از کانال حمایت از حقوق این یاران گذر کرده باشد

این همان فداکاریی بود که صحبت کردم مثل رهبری کارهای بی نام و نشان انجام می دهد علی ناظر« واقعیت این است که من خیلی وقت پیش از این از حقوق این «پناهجویان» دفاع می کرده ام، بنابراین می توان گفت که تا حدودی مخاطب این پیامها و نوشتار ها، من نیستم، اما در فحوای این جملات تاریکی می بینم، و می خواهم از این «اندیشه» فاصله بگیرم

و اگر «آزادیخواهی» و «ملی» بودن، فقط و فقط از کانال دفاع از حقوق «پناهجویان» ساکن در اشرف می گذرد، می پذیرم که «آزادیخواه» نیستم. در عین حال، به آنچه که هستم می بالم . برادر مجاهد علی ناظر فکر نمیکنم هیچ انسان با شرفی با ازادی اسرای اشرف مخالفت کند و یا مانع تراشی کند ،مگر رژیم و دم و دنبالچه های آن و نباید بیشتر از این انتظار داشت. ولی آنچه که شما نمی بینید اصل موضوع است که شما زیر چتر حمایت از اسیران اشرف از استراتژی مجاهدین دفاع میکنید و شخص مسعود را تنها رهبری معرفی می کنید که اینده ایران را تغییر می دهد بدون اینه اشاره ای به چگونگی و به چه بهایی انهم با کمک سرویس های اطلاعاتی امریکا و هر کسی که می خواهد لب به سخن بگشاید سخن مسعود رجوی را بر زبان می اورید که رژیم خمینی از ان سود می برد .مثل رژیم خمینی هر وقت تضاد ها شدت پیدا می کند خامنه ای یک چشم غره می رود و اعلام می کند نباید وارد این موضوعات شوید دشمن سوء استفاده می کند و به سرکوب مخالفین می پردازند دسته جمعی از محافظه کار گرفته تا استحاله چی نمونه ان خاتمی بود

درست می فرمایید مجاهدین هیچوقت کم نمیاورند و هیچگاه در مقابل اشتباهاتشان از مردم ایران معذرت خواهی نکردند و نمی کنند و این کار را یک وظیفه ملی می دانند. چون خود مسعود در یکی از نشستها گفت ما که به مردم ایران نباید پاسخ دهیم چون همه فداکاریها را مجاهدین انجام داده اند

مسعود رجوی در یکی از نشستهایش گفت که ما در خارج تشکل هایی با عنوان های مختلف بوجود اورده ایم که بتوانیم خط مان را پیش ببریم چون ما در لیست تروریستی هستیم ، مثل علی رضا جعفر زاده که یک شبه میشود تحلیلگر تلویزیون وزارت دفاع امریکا ...مجاهدین می گویند دیگی که برای ما نجوشد بگذار کله سگ داخل ان باشد الان حکایت سایت دیدگاه است . در این سایت از فرهنگی استفاده می شود که در مناسبات مجاهدین رایج است و تحلیل های مجاهدین را بلغور می کند و این را هم از وظایف ملی خود می داند

جواد

30 نوامبر


مطلب ستون پنجم پسا مدرن

آقای هوشیار

شما دارید آنجاو با این سایت تان چه میکنید؟ آیا دبیری یک سایت میتواند یکهو معکوس شود.چندین بارهم تازه.

جرس و دباغ باشی پیش شما مثلا چه طور سرکله اش پیدا میشود؟

خود دزد و ستون پنجمی که با[ آی دزد، آی دزد و یک مشت بالام بلوم سه جلدی هفت جلدی

میخواهد برخی ها را انینه کند...که دیگر از ریش و پشم دهه هاست افتاده .در حالی که شما اصلش را که گنجی ها باشند بشدت در همین سایت خود رسوا کرده اید؟! خوددر مصر ناگهان شور و شعور میبینید آنجا که درست شور و شعور تازه داشت و یا دارد ور می پرد.قلابی خلاف جریان بابایی زورکی ایی که خود را چامسکی ایران میگیرد این تازه نیست فمینیست های دهه شصتی هم لحت میشدند بابایی که سر درش حزب بی بدیل و شق القمر کن اش ایران است و یک کلمه راجع به ایران نمینویسد صد در صد وتمام مدت هم و غمش مرگ بر امپریالیسم است خود شما هم که تا سئوال میکنیم که برای چند هزار مجاهد سینه زن چرا نود و نه در صد مقاله هاتان را در یکسال گذشته صرف میکنیید هفتاد میلیون آدم ایرانی را یک در صد موضوع بحث گویا به چاک قباتان برمیخورد و انتشار نمی دهید.همه اینها پیش شما بدجوری بو و نقش آن روی سکه کیهان شریعتمداری را میگیرد. واین سئوالهای کسی ست که یکسال ست پیگیر و کنجکاو شما و سایتتان بود ه ام.ممکن است توضیح مختصری مرحمت کنیید؟



میدانیم که اوضاع هنگامی نزاع بزرگ وحرارت و حدت و شدت حیاتی میرسد لباس و جامه های خیس، یا تن و بدن های تر، حقیقیت آدمها و جریانها را ظاهر و لو میدهد

نیمروزتیرگان 29 نوامبر2011

******

ضمن سپاس از نظرتان

من عادت ندارم مطلبی که حرفی دارد به خاطرسلیقه سیاسی نادیده بگیرم جرس و دباشی و امثالهم نظرخودشان را دارند خواننده قضاوت میکند . با خط سیاسی اینها هیچ نقطه اشتراکی ندارم ولی اگر حرفی برای زدن دارد بر اساس منطقی.....میتواند نظر بدهد

فقط لطفا یادآوری کنید که چه مطلبی یا نظری از طرف شما ارسال شده که انعکاس داده نشده است ؟ حتماحرفی جدی نداشته است


ونکته آخر اینکه ، شما دراین نظرتان چند موضوع را با هم مخلوط کردید پیشنهاد میکنم راجع به هر مطلبی نظرمشخص و جداگانه بدهید


اسماعیل هوشیار

شاد باشی


مطلب درافق روشن ششم آپریل

من اينکار لخت شدن را تاثير گذار بر جنبش ازاديخواه و برابري طلب نمي دانم اين متد برهنگي متد شناخته شده فمينيستهاي دهه 60 است و ربطي به متدي که بتواند اجتماعي شود و اثري در نبرد طبقاتي جامعه مصر يا ايران يا جاي ديگر داشته باشد ندارد هياهوئي است بر سر هيچ


در سوي ديگر نبرد واقعي طبقاتي در مصر و در همه دنيا در جريانست که مضمونش در اوردن لباسها نيست مضمونش گرفتن حق زندگي است. مضمونش پائين کشيدن نظام سرمايه است که هم از برهنگي سود برده و هم از چادر و روسري! برهنگي و پوشش اجباري هر دو ابزارهاي شناخته شده طبقات حاکم است براي از خود بيگانه کردن انسانها


سعید صالحی نیا

24.11.2011
 


ناصر

24.11.2011

مطلب درافق روشن ششم آپریل

اسماعیل جان دوست عزیز سلام، نقد و نظرت حول این دختر و پسر مصری بویژه این دختر شجاع مصری بنظرم از تمامی نوشته‌هایی‌ که ملاحظه کرده‌ام جامع تر بوده، یعنی‌ ملی‌ مذهبی‌‌ها کلا در مقابلش موضع گرفته اند و بقیه سکولارها و حتا کمونیست‌ها هم صرفا تمیجید و تاییدش کرده اند اما در این میان مشخصا اسماعیل هشیار را دیدم که جامع و رئالیستی نوشته و معرفی کرده و عکس فرستاده بود و نقدش هم کرده بود آنهم نقدی با عزت نفس فراوان و تاییدش نیز کرده بود

مقایسه ات با ندا آقا سلطان و محمد و این سومی‌، و اشاره به تفاوتها و نکات مشترک هر کدام و هر سه شان، و درواقع جمعبندی نهایی یت هم بنظرم خیلی زیبا و واقعی بود

در نوشته‌های کوتاه گذشته‌ام این نکته را تاکید کرده‌ام که یک استعداد بسیار چشمگیری در شخصیت انسانی‌ سیاسی اسماعیل عزیز و در واقع یک رادیوم سیاسی انسانی‌ در آن اعماق شخصیتی تلألو می‌کند اما بخاطر متمرکز شدن بیشترش روی شهرک اشرف که البته خود همین هم یکی‌ از نشانه‌های همان رادیوم هست اما متاسفانه آنچنان که باید و شاید به مبارزه طبقاتی بویژه جامعهٔ ایران نور بیشتری بتاباند و گرما دهد هنوز پشت آن مانع محدود مانده است

و معتقدم که بمرور و بنا به حرکت سریع و تکان دهنده یی که جنبشهای ۹۹% (به قول جعفر عظیم زاده - جنبش خلع ید از خلع ید کنندگان) و هرچه پیش روی مبارزات خاورمیانه, بویژه سوریه و مصر (مصر پرشورتر و جدید), و حتا با توجه به جلو آمد مجدد جئنبش کارگری جامعه و تجمع سه هزار نفری جلوی مجلس اسلامی و سر دادن شعار (مجلس به این بی‌ غیرتی هرگز ندیده مللتی) آنوقت این رادیوم و تیز هوشی انسانی‌ اجتماعی طبقاتی دوست خستگی ناپذیر اشرفی‌ها و دوست خوش قلم همه انسان‌های آزادی برابری خواه و شریف تشعشع و گرمایش محسوستر و تعیین کننده تری خواهد داشت

زنده باد انسانیت جنگنده و خستگی ناپذیر


مطلب درافق روشن ششم آپریل

بهرحال مساله ای که درایران جایز اهمیت است این است که مادر فرم آزادیم ونه درمحتوا؟نه آزادی حقوقی داریم؟نه حقیقی هر محتوایی باید درشکلی تبلور پیداکند.جامعه مصر مردسالاری وفرهنگ فودالیستی است ؟ولی جامعه ای ایران از این تضاد عبور کرده .زنان درایران بزودی به حقوق برابری خود خواهند رسید .پیروز باشید.

عباس رحیمی

22نوامبر

2011



اسماعیل باز کفری شد،

اما حرفاشو کماکان دلچسب و شیک زد

گوربابای آبا و اجداد، عالم و آدم

اینجوریه خوب؛ خودشو و سایتش


تیرگان.19 نوامبر2011


مطلب هیلاری جون کمک


این بهترین طنزی بود که خوانده ام.

کلی حال کردم در نخستین ساعات روز.

اسماعیل می تواند ما را هم جزو سیاهی لشکرش نام نویسی کند.

وقتی برای عبور از کشزارهای مین ناتو به موجود عقلمند نیاز داشت.

مزگو.11.نوامبر



باتشکراز سایت خوب و مطالب مفید شما

بنده مقاله ترجمه شده مجاهدین خلق در عراق، یک معمای سیاسی، را مطالعه کردم ظاهرامتن کامل ترجمه شده در سایت گذاشته نشده بنده درصورت امکان دسترسی به این مطلب مشتاق دریافت آن هستم.

با تشکر

سیامک حاجیانی. 10 نوامبر2011


مطلب واقع بینی روزانه

ضرب مثال معروف: خودم کردم که لعنت بر خودم با د

مسعود رجوی بینش سیاسی ندارد ، یعنی‌ کشور داری بلد نیست.

مسعود باعث بدبختی این سازمان شد، تن بنیان گذرن را در قبرشان می‌‌لرزاند.

صدیقه.09.نوامبر.2011


مطلب طبلهای جنگ....و اینا

تعجب می‌کنم بعد از این همه سال، عقلشان از ۳۰ سال پیش هم عقبتر رفت، اینها بچه‌های همان کسانی‌ هستند که عکس خمینی را در ماه میدیدند. بعد ادای کشور داری هم میکنند


سارا .08.نوامبر2011



آقای علی ناظر

شخص شما دارید خواسته با ناخواسته حرف شخص مسعود رجوی را به نوعی به زبان می آورید . به دیگران تهمت می زنید
 به موضوعی که به شما مربوط نمی شود وارد نشوید مگر اینکه مامور باشی . اگر یک روز از زندان های رجوی را یا یک دوره از نشست های انچنانی را گذرانده بودی به شما می گفتم یک من آب چقدر می تواند کره بدهد

محمد کاسبی


07.نوامبر

فریدون

مطلب سعید صالحی نیا


آخر اینها که آنارشیست نیستند ..اینها ارازل و اوباش لباس شخصی پلیس اند

ده ها سال است که در غرب اینها را سیخ میکنند تا تظاهرات مردم را به گند بکشانند

اما در یونان ایم انارشیستهای واقعی بودند که غرب را بیدار کردند

آنارشیست حتی مسالمت جو ترین آدم بشری ست

وقتی هنگام

میرسد چموش ترین آدم میشود برای دفاع از تضاهرات و مردم و شورش

تو! سعید  اینرا میدانی؟! آیا کرمی در کار تو نیست !


24.اکتبر.

به ارج و گرامی داشت آقای هژیر پلاسچی من یاداشت کوتاهی در قسمت نطرها نوشتم. از حواس پرتی ایمیل نگذاشته و اسم کلیک زدم
لطفا چاپ کن زیر گفتارش یا اینکه دست کم آن چند خط را که نوشتم برایش بفرست بداند چقدر سپاس ا ش داشته ام
من کارش را در آبشارین منتشر کردم - برایم تبار هم سرگذشتان فدایی مان خیلی زود رس است که بخواهم در سطح عمومی انتشارش بدهم
من فیس بوکی عمومی بنام دادنوش دریایی دارم/ شاید تو ردم را پیش از این زده باشی/ ولی آنجا هنوز زمان گفتگو از فدایی نیست-
/این را هم گفته باشم راستی تنها چیزی که از فداییان دوست ندارم کلمه عربی فدایی ست


مطلب رادیکاللیسم گسست و میراث داران متارکه


19.octobr.2011

راستش آخرین مصاحبه شاهزاده ایران را خواندم و همچنین پاسخ اقای ناظر را .پاسخ اقای ناظر شبیه حکایت همان ضرب لامثل قدیمی که می گفتندبیشتر شباهت داشت . خطا کرد در کاشان اهنگری بریدن در بلخ سر مسگری و اگر رهبری عقیدتی مجاهیدین این نقد را می شنید یک نشست درست حسابی برای آقای ناظر می گذاشت که درس" عبرتی باشد برای بقیه " می دانید چه می گفت به او می گفت شما این کار را برای خود نمایی کرده اید که به بچه ها بگوئید که مثلاً من تاریخ مبارزه هند را خوانده ام از یک زاویه هم که نگاه کنیم رهبری عقیدتی کمی حق دارد اخر دوست من هر خواننده ه ای که این مطلب را بخواند متوجه می شود . که شما یا نمیخواستید و یا اگاهانه وارد این موضوع نشدید از نظر من یک وجه مشترک بین صحبتهای شاهزاده و مجاهدین وجود داشت و دارد که اشاره به ان نشد و به بیراه زدی (شاهزاده) به این نکته اشاره می کند وقت ان رسیده که جهانیان قدمهای بیشتری بردارند برای تحت فشار قراردادن نظام منظور همان فشاری است که مجاهدین چند سال است سرمایه کرده از طریق حمله نظامی یا زدن منابع اقتصادی ومی افزاید این اقدامات تنها راه گذار ازرژیم است.یعنی به قول همان خبر نگار مشکلاتی که کشورهایی مثل اسرائیل و عربستان با رژیم دارند من فکر نمیکنم اسرائیل خواهان نا فرمانی مدنی باشد.تناقضی که من در صحبتهای شاهزاده می دیدم این بود از یک طرف مدعی بودند که مردم ایران و جوانان ایران زمین دیگه ان مردم سی سال پیش نیستند که به راحتی و چشم بسته حرف کسی را قبول نمیکنند به عبارتی دیگه نمی شود سر انها یک کلاهی شادتر از کلاه فعلی گذاشت. پس اینطور باید نتیجه گرفت که همه چیز اماده برای قیام است .و این تناقض بوجود می آید حال که مردم به این شعر رسیده اند چه نیازی به دولتهای غربی بخصوص آمریکا است. در جای دیگر میگوید باید با جهانیان وارد یک تعامل شویم .نگاه می کنید چگونه دم خروس بیرون می زند و صحبت از مردم و به قول رهبری عقیدتی خلق قهرمان ایران همه کشک و پوشال است تنها چیزی که دیده نمی شود مردم ایران و همه کسانی که زخم سه رهبری بر تن انهاست "شاه. خمینی .رجوی"می فرماید جهان باید وارد گفتکو با الترناتیو ایران شود انهم بصورت مستقیم .این حکایت را حتمآ شنیده اید نفر هنوز اسب را نخریده میگه دندوناش بشمار اول مشخص بشه الترناتیو چه کسی است و چه کسی انتخاب می کند او را. شاهزاده حرف درستی زدند و ان هم بعد از رژیم چه کسی و این همان شاه کلید معماست.ایا از خمینی بدتر به اسم اسلام انقلابی از نوع رهبری عقیدتی یا اسلام سکولار از موسوی وکروبی وخاتمی لااقل به حرفهای خودتان پای بند باشید مردم ایران به ان شعور رسیده اند که خودشان نقش رهبری و هدایت ان را به عهده بگیرند پس چرا شماها باید وارد تعامل بشوید این احترام را به مردم ایران بگذارید که خودشان انتخاب کنند مثل مسعود رجوی از همین الان رئیس جمهور تعین نکنید که مردم از چاله به داخل چاه بیفتند
 


مطلب مقایسه اون و آن

دوست گرامی آقای هوشیار مقاله آن و اون را خواندم بدرستی این دو مقوله را نقدو بررسی کردید درست گفته اند که آنچه از دل براید بر دل نشیند چرا مه هر کسی نمی تواند واقعیتی را که بطور مادی لمس نکرده باشد درست نقد کند شاید بتواند تئوریزه کند ولی نمی تواند به باور برساند چون معنی رهبری عقیدتی را شما می فهمید یعنی کارکرد او را با گوشت و پوست خود لمس کرده اید و همچنین کارکرد ولی فقیه را و این شما هستید که بدرستی بیان کردید آری بنظر من رهبری عقیدتی به مراتب مخرب تر از ولی فقیه است چرا که رهبری عقیدتی با پیچیدگی و ابزار نوع در پی مسخ نیرو میپردازد و اما ولی فقیه با ابزار ارتجاعی یعنی با تکیه بر باروها و سنتها مجاهدین و در راس ان رهبری عقیدتی همیشه طلب این را داشتند که خمینی اسلام را از ما ربوده است عاشورای واقعی متعلق به مجاهدین است که خمینی ان را ربوده است و هیئت سینه در قرارگاها راه می اندازند و شرکت در مراسم هم اجباری بود نسل ما خوب میشناسند اسلام را بیش از دیگران یکی اسلام خمینی دوم اسلام طالبان سوم اسلام رجوی که همه از یک قماش زیر چتر اسلام انقلابی و توجیه مبارزه انقلابی با فرمان همین رهبری عقیدتی کسانی که نمی خواستند تن به ادامه ماندن در ارتش به اصطلاح ارادیبخش را بدهند بهترین نیرو ها را میبردند لب مرز ایران و عراق رها می کردند که برود خودش را معرفی کند به رژیم خمینی و توجیه میکرد که رژیم با شما کاری ندارد و از اینطرف مدعی مبارزه با خمینی است ایا کسی از مدعیان رهبی عقیدتی است که پاسخ این حرامزادگی ایدئولویکی را بدهد مگر با توجیه اسلامی بتوان به ان پاسخ داد وگرنه با هیچ منطقی نمی توان به ان پاسخ داد و اما اسماعل جان می دانم که شما راه خودت را پیدا کرده اید واز هیچ برچسبی هم واهمه ندارید هیچ گاه از داشتن دشمن نترس از انجام ندادن درست آرمانهای خویش بترس

موفق باشید

 javid <javidejoly@yahoo.com>


مطلب مقایسه اون و آن

مقاله مقايسه ات عالى بود . اگر چه خوندنش خواب رو از چشم نخفته تا صبح من ربود اما بسيار جالب بود
نگرش من متفاوت هست و گفتگوى ما بى ثمر اما مطلب قوى است فقط بايد در استناد به رويدادها و صحت انها مصر بود
زنده باشى و پايدار


مهرداد
13 اکتبر

2011


29 شهریور


دوست عزیز اقای ناظر ما هم که زخم بیست سال اسارت اشرف را بر تن داریم بیشتر خوشحال هستیم امیدواریم که هرچه زودتر زمینه فراهم شود و همه اسرای اشرف از ان جهنمی که رجوی و خمینی و دست نشانده های آمریکا برای انها ایجاد کرده اند نجات پیدا کنند و اما چند سخن با خود شما دارم چه خوب بود که چند مورد از نگرانی هایی که همه انسانهای آزاده در طی این مدت برای ساکنان اشرف داشتند اشاره ای می کردی نه خطاب به انها بلکه به رهبری عقیدتی و مریم رجوی . لااقل اگر راست می گویی که نگران بچه های اشرف هستی نگرانی خودت را مریم رجوی برسانید چرا بجای اینهمه پافشاری بر ماندن یک سوم ان را صرف خارج کردن انها کن ادمهای ارمان گرا هنگامیکه به نادرست بودن اهدافشان پی میبرند بر ادامه ان پا فشاری نمی کنند به رهبری عقیدتی یاد اوری کن ارمان را نباید به فراموشی سپرد اما می توان هر دم به روشی بهتر برای رسیدن به ان اندیشید ولی متاسفانه رهبری عقیدتی همیشه در مقابل دشمن از ارمانهایش کوتاه امد هر وقت پای موجودیت رهبری درمیان بوده  جا زده و پیوندی جدید با نابکار ترین افراد یا دولت بسته همیشه بجای نگرانی ارمانش باشد نگران خودش بوده و هست می توانید همین غیبت چند ساله را ارزیابی کنید موفق باشید

 جاوید   

مطلب نگرانم
 



زمان حال ....، هرگز کیفیتش را از دست نمی دهد؛ این آدمها هستند که پیر می شوند و درکشان از کیفیت را از دست می دهند. سالها پیش زمانت به سر آمد. محیطت عوض شد، اما تو سازگار نشدی و مثل یک دایناسور در گذشته ی طلایی ات دفن شدی

تزاد . 19 شهریور 1390

مطلب " باز هم روشنفکردینی " 1


آقای هوشیارضمن خسته نباشید به شما برای تمام تلاشهای پربارتان درروشنگری و مقابله با ارتجاع

من هم با شما کاملا موافقم که رهبری فعلی مجاهدین سالیان است درذهنش همه چیزمیجوشد به جز مبارزه و سرنگونی حکومت اسلامی . این دو ؛ 2 روی یک سکه هستند

پایدارباشید

ناهید همتی (عاصفه

08. 09.2011

مطلب نود سال تکرار


سلام اسماعیل.... زمانی که‌ در سازمان بودم یک روز فرمانده‌ام گفت باید بریم در مراسم انتخابات مسؤل اول سازمان شرکت کنیم. خیلی خوشحال شدم که‌ بالاخره‌ بعد از چندی یک انتخابات را می بینیم . من هم که‌ یک رأی دارم و بالاخره‌ برای ما هم ارزشی قا‌‌‌یل شدند. در نشست اول چند نفر پا شدند و اندر مزایای خانم صدیقه‌ء حسینی سخن گفتند و بعد اعلام رأی گیری شد. تا به‌ خودم جنبیدم دیدم که‌ همه‌ء دستها به‌ جز دست من بالاست و فرمانده‌ام با آرنج به‌ پهلوی من می زند که‌: حواست کجاست؟
من هم دستم را بالا گرفتم و همون لحظه‌ به‌ یاد انتخابات در ایران افتادم. به‌ هر که‌ می پرستید یا نمی پرستید انتخابات در ایران هرگز به‌ این صورت نیست
پیروز باشی

علی.م

 .08 09 2011

مطلب نود سال تکرار


 Ba salaam,

Agar dar matne neveshteh shoma az kalemate

bad estefadeh nashavad behtar ast.

 movafagh bashid


بهار ملکیان . 12 اوت 2011


مطلب ظهورامام زمان

آقای بهرام رحمانی سلام ممنونم از مقاله های بسیار کاربردی شما.....اینجانب در حال نوشتن مقاله ای با موضوع روابط اقتصادی ایران و ترکیه در دوره اسلامگرایان هستم اگر شما بتوانید در این زمینه یاریم کنید سپاسگذار میشوم.موفق و موید باشید.

راضیه محسنی . 11 اوت 2011


مطلب کمپین نایاک، خامنه ای

دوست عزیز اسماعیل جان من نیت خیر شما را ستایش من کنم شما فردی هستید مسئول و پای بند به اصول خودتان باور کنید حتی اگر امریکا سازمان مجاهدین را از لیست خارج کند چیزی عاید ان3500 نفر نمیشود چرا که این رهبری شیاد بسود خودش می چرخاند در بوق و کرنا که شاخ فیل شکسته است در مبارزه رهایی بخش علیه رژیم وابسته به امپریالیسم و مجاهدین را از لیست خارج کرده و این کار هزاران ساعت ملاقات و اطلاعات محرمانه مجاهدین و در راس ان مریم خانم بوده و این حربه ای میشود دست رهبران زور و تزویر که ان بچه ها را همانجا نگه دارند و توجیع کننده صحبت نوری مالکی که گفته بود مجاهدین هنوز در لیست تروریستی آمریکا است.پس وقتی که از لیست خارج شوند دست دولت مالکی بازتر میشود از این نظر که بهانه ای ندارد که فشار بیاورد برای خروج مجاهدین و همان چیزی است که رهبری مجاهدین دنبال ان است سئوال این است ایا مانعی که باعث میشود مجاهدین از عراق خارج نشوند قرار داشتن انها در لیست  آمریکا است؟مگر بچه های تیف هم همین شرایط را نداشتند تازه بدون هیج حمایتی حال اینکه بچه های اشرف از حمایت گسترده کشورهای اروپایی بر خوردار هستند پس یک مرض دیگری وجود داردکه شما بهتر از من میدانید و چیزی نیست جز اینکه آمریکا می خواهد از مجاهدین فقط بعنوان یک کارت درمقابل رژیم خمینی بازی کند و امتیاز بیشتری از رژیم خمینی بگیرد که هزینه انرا مردم ایران باید بپردازد  پس این وظیفه همه انسان های ازاده و شریف است که مواظب شیادیهای این حرام لقمه ها با شند موفق باشید اسماعیل جان

جاوید

09.اوت.2011


 مطلب تبریک رمضانی

با درود رفیق جان
اخوی اینهمه کفر میگوئی و ما هم خوشمان میاد و تو گروهها پخش میکنیم ولی قربانت بگردم ما که ایندنیا را نداشتیم و نداریم و مورد غضب خواهر و برداررهبران ایدئولوژیکی امان قرار داریم ولی از الان بهت بگم که اگر در اون دنیا بخواهند منو ببرند جهنم ، میگم تقصیر تو بوده ! نگی نگفتی آ
زنده باشی
امیر

04. اوت. 2011


مطلب چند گانگی سیاستهای وزارت امور خارجه امریکا


سلام اقای ریحانی میبخشید که فضولی در تحلیل  شما کردم راستش را بخواهید من متوجه نشدمر نگران امریکا هستید یا نگران رژیم ایران .ولی بنظر می رسد نگران که نگران امریکا باشید چون اگر شناختی نسبت به امریکاو سیاست خارجی داشته باشید یاد ندارد امریکا با کشورهای انقلابی رابطه ایانسانی یا بیطرفانه داشته باشد اگرسراغ دارید معرفی کنید پس امریکا هر کس وهر جا منافعش تامین شود رابطه برقرار می کند درضمن چرا حقوق بشر ایران را به رخ امریکا می کشی یعنی واقعا امریکا را مدافع حقوق بشر میدانید که دارید گله می کنید صدای دمکراسی و حقوق بشرش هنوز در عراق افغانستان وپاکستان به گوش میرسد

جاوید . دوم اوت 2011


مطلب عبید زاکانی در آینه سیاست

naser ahmadi


avalan mersi az chahar mah email ferestadan va zende va pooya budan va energi dadan. rafiqane va garm az ruyatmibusam

benazar man to haqiqatan hushyaar hasti esmaaiil jan, va betanhaaii mesl yek hezb siyasi chap va radikal mobaareze mikoni

az ruyat mibusam va ba ejaazeye to, bomb diruz oslo ra mahkum mikonam

az yektaraf be obama jayezeh solh nobel oslo midan, anham dorost dar ruzi ke budjeye nezaami afqanestan ra bish az doreye bush bala bordeh bud,

va az tarafi ham be sefaratxane haa (lane haay teroristi iran va suriye va sumaali va va va , va be molla kirikaha panah midan

va tebq mamul, dud in terorism va enfejarhaa be cheshm mardom bichere raft

23.juli.2011


مطلب راه حل سوم جمهوری خواهان یا ولایت فقیه ؟

آفرین،زدی توی خال
سمندر

19 جولای


مطلب : بشتابید برای کسب اسکار 2011


تا پیش از انقلاب کرماشان پنجمین شهر ایران بود!

 فراموش نکنیم که یک نگاه و باور خبیثانه از سوی نهاد های دولتی آمار واقعی کردها را کم و یا خیلی ناچیز عنوان کرده و می کند بوِیزه که کرماشان در بین شهر های کرد اهمیت وِزه دارد

صداوسیمای  ضرغامی و شبکه زاگرس مایه " ننگ " نام زاگرس و زاگرس نشینان است بجز فک وفامیل های دست اندرکاران صداوسیما ( که آن هم بعید می دانم چون همگی ماهواره دارند ! ) هیچکس به این شبکه نگاه نمی کند ...خاص آنکه چند سالی ست هیچ تاجری تبلیغاتش را دیگر به این شبکه نمی دهد

سینماهم اگر بوود کنج خلوتی بود برای عشق بازان لب تولبی که در آن تاریکی ساندیس بخورند چیز بمالند وگرنه کی به این سینمای پراز ریا و نکبت و ننگ  توجهی دارد


درود بر بصیر نصیبی مرد روشنگر سینمای پر از نیرنگ و ریای امروز


آکو


مطلب ادامه توضیح واضحات

مهرنوش . 07 ژولای

خیلی جالب بود

مرسی


مطلب پاسخی به رخشان : از سعید صالحی نیا

آقای رخشان

من ِ چپِ آزاد اندیش خارج نشین با نظر شما موافقم. عده ای تفاوت حزب و سندیکا و تشکل های دیگر و وظایف آنها را نمی دانند یا نمی خواهند بدانند. انقلابی گری از نظر اینها یعنی فحش آب دار به رژیم دادن. هر هفته و هر روز هم مقادیری لفاظی و فحاشی می کنند و خوش هستند که وظیفه انقلابی شان را انجام داده اند. روش ۲ سندیکای شرکت واحد و هفت تپه درست است. وقتتان و نیرویتان را برای جواب دادن به این حرفها تلف نکنید. جواب شما زمانی برای برای انقلابیون دروغین تفاوت خواهد کرد که به عضویت حزب یا سازمان آنها در آیید یا در هر نوشته چند تا شعار سرنگون باد و مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی بدهید و به جای سازماندهی کارگران دایم در زندان به سر ببرید. در آن صورت برایشان شهید! محسوب می شوید و دفاع از شما واجب است؛ چه باک که سندیکایی در کار نباشد. به روال خودتان پیش بروید و کارگران دیگر را هم تشویق به تشکیل ستدیکا کنید. حالا خواهید دید که چند تا فحش هم نثار من خواهد شد

.
مسعود محمدی

ششم ژولای 2011


مطلب دولتهای در تبعید

***********************

آگهی آگهی آگهی آگهی
بشتابید بشتابید بشتابید بشتابید

به 5 نفر برای تشکیل یک اپوزسیون و تشکیل دولت در تبعید نیازمندیم
واجدین شرایط با ایمیل باباشون تماس حاصل نمایند

امیر

****************
خیلیا تو نوبتن که عمو اوباما دستشونو بگیره و چند میلیون ناقابل با کارت ورودی در دولت در تبعید به دستشون بده. حالا هم که با این #افتضاهی# که اطلاعات ایران به بار آورده آمریکا پنداری سر کیسه رو یکم سفتش کرده، اما تا کاملا نبسته باید سرشو شیره مالید و هر کی به اندازه #فهم و شعورش# تا میتونه میخواد که زودتر اون کارت ورودی رو بگیره. شرم و حیا هم که مال قدیمیاست. زنده پایده باد کارت های ورود به دولت های در تبعید. بعدن میگن چرا اونا دارن بر ایران میحکومتند. خوب وقتی اپوزیسیون این ملت فلک زده اینا باشند، چه انتظاری بیشتر از این.بر این جماعت ننگ نه ،نفرین هم نه، که هر دو را سالهاست به دنبال خودشان می کشن. بر این جماعت خداوند کمی انصاف عطا بفرمایند که دست از سر مردم وطنمان بردارند. در واقع چه کسی بجز دست توانای زنان و مردان ودر این بین و بخصوص جوانان وطنمان میتواند هم آنان را و هم کشورشان را برای آیندگان از دست این نظام جهل و فریب نجات بدهد. خوشا به حال عقاب های قیل و قال پرست. با احترام یک آواره از وطن

آواره

 . یکم جولای 2011
 



ba sepas, matlabe jalebi bod omidavram bishtar az shoma va yaddashtahton estefadeh konam

ba sepase faravan

heresh
28.ژوئن.


با درود و خسته نباشید!

اعلام درگذشت مهدی افتخاری, یکی از اعضای قدیمی و استخواندار و از اعضای هیئت مرکزی سازمان مجاهدین خلق, برای من در این برهه از زمان تازگی نداشته و ندارد! چرا؟ به این دلیل که من از مرگ مهدی افتخاری چند سال پیش بعنوان یک فرد و عضو مسئله دار و منتقد با سیاستهای جاری و غلط رهبری فردی مسعود رجوی بر این سازمان, مطلع بودم و حتی در گفتگویی که با یکی از دوستانم بنام رضا, که حدس میزنم اولین کسی که در زیر اعلان و درخواست شما در این رابطه اظهار نظر کوتاه فرمودند, جریان در گذشت مهدی را اعلام داشتم که این دوست باور نداشت و برای اولین بار از درگذشت مهدی افتخاری را از زبان من شنید, اکنون از اعلام مرگ و یا درگذشت مهدی افتخاری از جانب شما من تعجب میکنم!!!

دوست گرامی اسماعیل هوشیار!

ایکاش شما به منبع اطلاعاتی خود در مورد درگذشت مهدی افتخاری, و تاریخ و روز درگذشت این مبارز مسئله دار و مخالف سیاستهای غلط و فرقه ایی رجوی ایستادگی کرد, اشاره دقیقی میداشتی که متاسفانه این کمبود و نقص در اعلام شما میتواند برای عده ایی از جمله خود من ایجاد شبهه نماید!

البته ناگفته نماند که بنده هم هیچ فاکت و یا منبع قابل استناد بجز شنیده های خودم از اعضای جدا شده اسبق این سازمان و فرقه را مانند افرادی مثل شما نداشته و ندارم. در هر صورت اگر شما منبع و یا تاریخ و چگونگی درگذشت مهدی افتخاری را اعلام بدارید بی تردید اگر صحیح و درست باشد من به منبع خبری چند سال گذشته خودم شک و تردید میکنم و بدنبال تصیح آنخواهم بود.



از این که بگذریم من حدود سه چهار بار و شاید هم بیشتر مهدی را در قرارگاه موسوم به اشرف (که امروزه به اسارتگاه بیش از سه هزارو پانصد نفر از بچه های مبارز و صادق مجاهدین گردیده)و همچنین در نشست جمعی و غیره از نزدیک دیده بودم که در اغلب موارد او را با در دست داشتن اورکت بر شانه خود مانند افراد داش مشدی با وجود و با معرفت میدیدیم!

من جدا شیفته این رفتار او در روابط بودم که دلالت بر مسئله دار بودن او هم نسبت به خط جریان حاکم یعنی رجوی داشت. گذشته از این برادر کوچک مهدی افتخاری هم در سال 61 و 62 برای مدتی با من در اوین هم بند و در اسارت جمهوری اسلامی بودیم.

حدس میزنم که برادر مهدی هم در آن سالها توسط جمهوری و نظام آدمکش اسلامی و زن ستیز کشته شده باشد! در هر صورت جا دارد از همینجا یاد تمام جانباختگان راه آزادی و نجات مردم گرفتار از دست جمهوری کثیف و آدمکش را گرامی بداریم و یادی از آنها بکنیم. فارغ از نوع ایدئولوژی تمامی آنها که این دوستان و هموطنان در وحله نخست بخاطر دگر اندیشی و مخالفت با اندیشه و رفتار حاکمیت آخوندی و اسلامی و الهی توسط حاکمیت و همین پس مانده های رژیم خمینی و بقایای آن کشته شدند. یاد همه این عزیزان گرامی و همیشه سبز باد!

با سپاس / تورج
 


حیف این سازمان که رجوی نابودش کرد

مهیار


آیا این اسطوره سازی از یک مجاهد نیست ؟

هاشم



آیا مهدی افتخاری از داخل سعی‌ بر اصلاحات در درون سازمان میکرد یا کلا به سازمان اعتقادی دیگر نداشت؟

سیروس

راستش دقیق نمیدانم . چون امکان صحبت مکفی سر چنین مسائلی نبود . ولی دیگرانی میشناختم و میشناسم که معتقدند باید سازمان را نجات داد . البته از نظر شخص من واقعی نیست و اساسا نجات چه چیزی ! ؟

اسماعیل هوشیار


خیلی دوست دارم راجع به شخصیت مهدی افتخاری بیشتر بدانم

مسعود


متاسف شدم . ای کاش مهدی افتخاری زنده میبود تا در آینده خیلی از حقایق را فاش کند

رضا


سلام عرض کردم . خواستم دررابطه بامهدی افتخاری حرف بزنم زمانیکه من درعلوی بودم مهدی هم درعلوی بود روزهایکه من تحت امر نانوای بودم هرروز بامهدی حرف میزدم دررابطه با مسئله داخلی اشرف.... چون برخوردهای منو بامسئولین دیده بود درضمن برادرش توی زندان بامن بود درسال 67 اعدام شد همیشه دررابطه بابرادرش مسعود ازمن سئول میکرد یاد هردوآنها گرامی باد

سپهر

هفدهم ژوئن 2011


مطلب ذره بین تاریخ

دوست گرامی دست شما درد نکند

گنجیها موسوی ها و خایه مالان حکومت اوباش اسلامی را باید رسوا کرد

انها نباید در آتیه میهن ما دخالت کنند

آنها نباید نقشی در آتیه ما داشته باشند

درود بر شما


نقی نقاش یان

15.jun.2011



مطلب گوادلوپ 2
The Anglo American conspiracy, Iran 1979 -

دسیسـه انگلیس و آمریکا برای اشغال ایران در سال 1979-1357

http://www.facebook.com/video/video.php?v=1641670289533

اشاره - در این کلیپ از صدای "مُرشدِ معرکه-گیر علی رضا میبُدی" که 30 سال است مردم را سرکار گذاشته بهره گرفتم که داستان-گویی می کند، با دیدگاه و منش و کردار "مُرشد میبُدی"، فرسنگ-ها فاصله دارم، و بهره-گیری از صدای او دلیلِ تاییدش نمی باشد. خواستم که این مُهم را هم بدانید.

مزدک کاسپین

13.ژوئن 2011


مطلب گوادلوپ 2


نوشته شما به ضمیمه ویدیوهای مربوطه توسط دوست گرامی آقای خانبابا تهرانی بدست بنده رسید و با بخش زیادی از نظرات شما توافق دارم اما ذکر یک نکته دوستانه را بر خود لازم دیدم. دوست گرامی نگاهی چنین هشیارانه آیا نیازی به زبانی هشیار و فرهیخته ندارد ؟ مسلما اگر شما بدور از هیجان زدگی که به نظر من طبیعی و نشان از سلامت شما است میتوانستید این سخن حق خود را عنوان کنید تصور میکنم تاثیر بسیار عمیق تر و کارسازی میداشت . به هر حال مرسی و آرزوی بهروزی شما دارم .

محمد سلیمانی

13.06.2011

*******************

دوست عزیز محمد سلیمانی ، بعید میدانم ادب و نزاکت در نوشتن کمکی به صحنه سیاسی بکند . شاید از بی ادبی نتیجه نگیریم ولی حداقل خودم هستم و فیلم بازی نمیکنم و خود سانسوری..... رعایت انواع موجودات سیاسی را نمیکنم تا جایی که به جنایتکار خامنه ای نامه بنویسم و خطاب کنم " حضرت آیت الله ......این داستان هم دراز است و هم دردناک

مرسی از نظر شما

اسماعیل هوشیار


با سلام و دروود

تقدیم به پویندگان راه آزادی

و با دروود به روان پاک سعید سلطان پور که آبرو و شرافت هنرمندان مبارز و با شرف ایران است

شعر: با کشورم چه رفته است

سروده سعید سلطانپور

با زیر نویس به فرانسه ویدئو کلیپ

http://www.youtube.com/watch?v=tl7m1YJzO48&feature=share

 
زیرنویس به فرانسه از انجمن هنر در تبعید

با مهر و احترام

جواد دادستان
پانزدهم می 2011


مطلب پرسش و پاسخ با بز


دوست فرهیخته من درود بر تو

همانند دیگر کارهای شما بسیار زیبا و توانمند

پیروز باشی

با مهر

سیروس دانشیان
سیزده می 2011
 


مربوط به مطلب اکبر گنجی و اسلامش 2 از مزدک بامدادان

در مورد بخشی که به کوتاه سخن مربوط می شود، جای تردید است زیرا بنا بر انجیل عهد عتیق موسی وقتی از کوه به پائین آمد و قوم یهود را دید که به پرستش بزغالۀ طلایی پرداخته دستور قتل عام داد.....از جزئیات می گذرم، متأسفانه وقت نیست، و یک شبه سه هزار نفر را به قتل رسانید

شما چگونه می توانید بگویید که موسی برای گسترش دینش دست به شمشیر نبرد؟

حمید محوی. هشتم می 2011


اونطور که من تا این لحظه فهمیدم، علیرغم مشکوک بودن کشته شدن بن لادن، جنازه رو تا آمریکا نبرده بودن بلکه ادعا میشه در دریای عرب انداختن و این یعنی توی یه ناو گت و گنده تست دی ان ای هم گرفته شده.  / باقی بقایت

علی. دوم ماه می 2011


بنا به دلا ئل انسانی مضمون فرا خوان ضرورت اقدامی عملی برای نجات جان مجروحان اسیر در اشرف  را تائید می نما یم و ازهمه انسا نهای ازاده هم همین انتظار را دارم
فاطمه توکلی

01.05.2011


نظر راجع به مطلب 

حضور شرم آور شیرین عبادی در میهمانی تریتا پارسی و نایاک

حسن داعی

30 اپریل

be jenabali dorod mifrestam hezarbar az

nevestane in magaleat. jenabe dai aziz hamee

iranian azade midanand che in daride va

jende meydani joze obaseh akondi cize digari nist. va on jayezei nobel ra che

isan grefteand onham kaski bode va amrikae

mozdor midanad va haminha ra mikahad .



ba do kaleme kohta konam barae rasidan be

azadi behae sangin mikahad va mardome

mogavemat ham ta akar be pash istadeand va

mipardazand.

zande bad dai hassan.zande bad iran va irani. bargarar buvad harce zodtar azadi dar iran .marg bar gatelane iran va irani.


azade irani <bahar1392@gmail.com>



متاسفم

میفهمم و باز هم متاسفم

من و تو هرکدام میتوانستیم یکی از آنها باشیم که کاملا تصادفی در رفتیم. بچه های من میتوانستند هرکدام یکی از اینها باشند که حالا نیستند و چه بگویم؟

هیچکس نمیتواند حس ما را در لای چرخ دنده های عوضی فهمیدنها و دست زدنها و هورا کشیدنهای عوضی و تهدید و تنبیه کردنهای عوضی تر بفهمد. ما جا مانده ایم از یک اشتباه بزرگ تاریخی نسلمان و نسل پیشینمان. ما وامانده ایم در گرداب کج فهمیها و عوضی فهمیدنهایی که هنوز هم یقه ی ملت را رها نکرده است. ما مانده ایم در کشاکش درد همه سویه ی همه مان؛ در فلاکت تاریخی ملتمان و روشنفکرانش و دولتمدارانش و فریبکارانش و دروغگویانش و... برو تا آخر درد؛ تا آخر خون و تا آخر نان و گرگ و مرگ...مرسی...قشنگ بود

نادره

14 آوریل .

مطلب جمع بندی و راندمان



داریوش جان سلام

از نظر لطف شما سپاسگزار

متاسفانه در ورای تبلیغات واحساسات، حقایق تلخی نیز در اشرف وجود دارد

شاد باشی

حمید محبی

14/4/2011
************************


ba salam hamid mohebi jan . khosh hal shodam ke maghale.... baz ham koshtar dar ashraf..... ra khondam be rasti ke neveshtehayat be delam neshast va haghighat ra bayan kardi.ba tashagor be omideh salamati baraye to doste azizz bay

daryaosh

11.04.2011



mesle hamishe aghaye khorsandi harfi hesabi o enteghadi beja bud.

shoma nevisandeye roshanfekr o azadikhahe Iran hasti,. Dorood bar shoma.

پروین


تلاش نقد شما قابل تقدیر است، و به ویژه محکومیتی که برای همه اعلام می کنید، برای من شخصا جذبۀ خاصی پیدا می کند. با این وجود فکر می کنم که پیش فرض شما یعنی «خیزش مردمی و تحولات انقلابی» همانی است که خیلی سریع گفته می شود. زیرا نشانه هایی در دست است که در تمام این موارد از توطئه ای امپریالیستی خبر می دهد

در ضمن توجه داشته باشید : 1) منطقۀ ممنوعۀ پرواز

2) پهپادهای تاماهاک که شارژ اورانیوم ضعیف شده دارد، سلاح ضد موشک نیست


پیروز باشید

حمید محوی .03.04.2011
 


مطلب تاریخ سکولار سبز در تصویر

مطلب روشن است؛شماری از ابراز نظرات بسی تاریک! مسئله دفاع از همجنسگرایی یا "هجمه"به آن نیست. مسئله اینست که آخوند عشوه‌گر و پر ادا اطواری گه‌ زیادی خورده و در باره حق زندگی و مرگ افراد دیگری حکم صادریده خیر سرش! وجدان بشری پذیرای چنین دد منشی‌های " دیالکتیک"ی!نیست. اگر بجای همجنس گرایان فرضا" باغبانها یا ناهمجنس گرایان را یا اهل تدخین را مشمول گه‌ خوری‌هایش کرده بود ابراز واکنشی مشابه علیه او و زر زر‌هایش ضروری و کاری اخلاقی می‌‌بود

کاظم 02.04.2011


منظور دغدغه و توجه به این قشر از زنان در نوشته ی (سلام فاحشه جان) که گاها تن میفروشند تا شرف بخرند و انتخابی برای طریقه کسب درآمد نداشته و از حمایتهای اجتماعی بعضا محروم میباشند. حداقل دستاورد توجه و پرداختن به زنان تن فروش در لابلای مسایل سیاسی و اجتماعی، تغییر دیدگاه عامه مردم خواهد بود. همانطور که اشاره کردید از اینگونه زنان با صفات فواحش و خراب یاد میشود و به دلایل آسیب اجتماعی این مسئله کمتر توجه میشود.
متاسفانه رسیدگی به مسئله زنان در دنیای غرب و شرق در مواجهه با عقیده های مذهبی، شهوتهای مردانگی و یا به دلیل منافع اقتصادی، به سرانجام نمیرسد و نوشته هایی از این دست باعث دلگرمی در راستای جامعه ای انسانی است.
به امید روزی که حقوق همه انسانها محترم شمرده شود و هر انسانی حق انتخاب داشته باشد.

پاینده باشید
صادق محمدی
هفتم مارس 2011


جناب اقای هوشیار گرامی
درود
نامه تان را خواندم و انتقادات شما به سبزهای بریده از رژیم جالب است اما ۲ نکته و تناقض در فرمایشات شما به نظرم رسید که برایتان می نویسم
اولا به می فرمائید که موسوی تو نماینده ملت ایران نیستی و به نام ملت ایران حرف نزن. در این جمله، شما هم خودتان را به جای نماینده ملت ایران گذاشته و به موسوی می گويبد به نام ملت ایران حرف نزن. پس فرق شما با موسوی چیست؟ آیا شما ملت ایران را نمایندگی می کنید؟
در پایان نامه تان از هواداران موسوی در خارج کشور می خواهید که اگر راست می گویند و اگر مبارز سبز هستند، به ایران بروند و در کنار موسوی مبارزه کنند
همین پرسش بی اساس و بی منطق را سال ها است که هواداران با خط و بی خط رژیم از شما و من می کنند . می گویند که اگر راست می گوئید بیائید در ایران مبارزه کنید و از راه دور نگوئید لنگش کنید و برای ما نسخه بپیچید.
آیا شما با این حرف آن ها موافق هستید که در نوشته تان آنرا می آورید
در پایان دقت کنید که این حرف های من برای تائید و یا رد موسوی و سبزهای کنونی نیست. منظور من هم مانند شما روشن شدن پرنسیپ ها و رسیدن به آزادی است
پیروز باشید
انور میرستاری
بروکسل

بسیت و پنج فوریه 2011
 

 مرسی عزیز به خاطر نظراتت
در مورد سوال شما بگویم که من هم خودم را نماینده مردم نمیدانم بلکه عضوی از جامعه ایران میدانم واین از نظر من در مورد همه مصداق دارد یعنی تا زمانی که مردم امکان یک انتخاب آزاد را ندارند کسی نمیتواند مدعی نمایندگی مردم شود البته همه به نام مردم حرف میزنند ولی شنونده باید عاقل باشد من به عنوان یک منتقد تلاش میکنم تا تشریح کنم آنچه را که در زمین سیاست است .موسوی هم مثل پهلوی یا مجاهد یا کمونیست یا بقیه ...بخشی از جامعه ایران است و مردم نماینده اش نکرده اند خواست اکثر مردم ایران احیای همین قانون اساسی و مذاکره با ضحاک نیست

 
نکته دوم در مورد رفتن و مذاکره با رژیم است هرچند این یک پیشنهاد و نظر شخص من است و 
 الزاما درست یا اجرایی نیست ولی هنوز سر حرفم هستم آیا به نظر شما کسانی که همطراز و هم فکر موسوی هستند یعنی خواهان مذاکره و نجات نظام هستند لزومی دارد در خارج باشند و فضای اینجا را مسموم کنند؟ اگر موسوی هم خارج میشد و ازخارج خواهان مذاکره بود باز هم فرقی نمیکرد ولی حداقل موسوی قیمت اعتقادش به حفظ نظام را همانجا میدهد نمیشود که هم خارج شد و هم خواهان حفظ نظام بود این در تناقض است
نهایتا من وقتی نظرم را میدهم به معنی حکم قطعی نیست از آن جهنم هر کسی خارج شود باید حمایت شود ولی موضوع زمین سیاست چیز دیگری است هوشنگ امیراحمدی و شرکایش سالها از حکومت اسلامی درخارج حمایت کردند ونهایتا هم رفتند دست بوسی آقا.....من برای موسوی و بقیه ایی که هنوز در ایران هستند خیلی بیشتر احترام قائلم تا کسی که هم از توبره میخورد و هم از آخور
باز هم سوالی یا تناقضی بود تشکر میکنم درجریانم بگذارید
شاد و سلامت باشید

اسماعیل هوشیار
 


 

salam be saeide salehniya va esmaile hoshyar tashagoor az shoma va nange bar diktatoriye khomeini va rajavi . shoma azizan be mobarezetan edame dahid . be omideh piroozi

15.02.2011

daryosh


سلام بر شما
 
 اولا امیدوارم که دوست قدیمی که ازش صحبت کردید ( عباس ) زودتر سلامتی خودشان را به دست بیاورند و دوم انیکه شما هم زودتر بتوانید ایشان را ببینید .
 
 اقای هوشیار من مطالب شما را همیشه مطالعه می کنم و شما باعث افتخار کسانی هستید که هم به این ر‍‍ژیم نه گفتن و هم به هر کسی که به قول شما سایه این ر‍ژیم هستند .
 
 متاسفانه خیلی ها از ترس اینکه ر‍ژیم از افشا گری علیه گروههای دیگه سو استفاده نکند حرفی نمی زنند ولی باید به این دوستان گفت پس شما می خواهید اگر روزی ملت ما این ر‍ژیم را سرنگون کردند یک خمینی دیگه بیاد سر کار . اگر دوباره خمینی می خواهیم پس باید سکوت کرد . ولی به شما درود و هزار درود که حرف حق را می زنید و نه ر‍ژیم  و نه هیچ رمال دیگه ایی را تائید نمیکنید . از شما یاد می گیریم ‍اقای هوشیار
 
  درود بر شما
 
 مریم . اول بهمن 1389


اعدام علی صارمی محکوم است

.جنایتکاران اسلامی روز گذشته زندانی سیاسی علی صارمی رابرای گسترش ترس و وحشت درکشور اعدام کردند

اتهامات علی عبارت بودند از داشتن وابراز عقیده، ملاقات با فرزند در اشرف وبزرگداشت کشته شدگان قتل عام

.سال 67 در گورستان خاوران

.براساس هیج قانون انسانی موارد برشمرده شده جرم نیست ونمیتوان بر مبنای آن زندگی کسیرا از او گرفت

اعدام زندانیان سیاسی از شنیعترین نوع کشتار حکومتی وشیوه رایج جنایتکاران اسلامی در ایران برای رودررویی

.با اعتراضات شعله ور مردم است

.به امید تلاش هرچه بیشتر برای توقف این وحشیگری در ایران

حمید محبی

29/12/2010
 


Cc: hoshyaresmaeil@yahoo.com

دوست عزيز با سلام
ممنون از نكاتى كه مطرح كرديد، اما توجه شما را به چند نكته جلب ميكنم:
١-اسماعيل هوشيار مثل هر انسان متمدن ديگري در اين جامعه نظراتش را به شيوه اى اصولى مطرح ميكند، شما هم مجاز هستيد در مقابل ايشان از مجاهدين دفاع كرده و مجاهدين را براى مخاطبين خودت آنطور كه دوست دارى و ميشناسى توضيح بدهيد
٢- ممنون ميشوم اگر مدارك كافى ( كه حتما در اختيار داريد) دال بر "مزدور بودن " و "وزارت اطلاعاتى" بودن اسماعيل هوشيار برايم بفرستيد كه مطالب ايشان درج نشوند، در غير اينصورت فكر نميكنيد كه اتهام بزرگى را عليه يك انسان صادر كرده ايد به همان شيوه مجاهدين كه اگر مخالفش باشى حتما " سر در آخور آخوندها و جمهورى اسلامي دارى" و يا "مزدور جمهورى اسلامى هستى"
٣-من با اجازه شما اين مكاتبه را جهت اطلاع آقاي اسماعيل هوشيار به ايشان هم مايل ميكنم
٤-مطالب اسماعيل هوشيار كماكان در ايران تريبون درج خواهد شد، معتقد به سانسور و اتهام زنى نيستم و اين شيوه را براى هيچ انسان باشعور و متمدنى نمى پسندم


با تشكر صميمانه
صلاح ايراندوست
ايران تريبون
http://www.iran-tribune.com
matlab@iran-tribune.com


From: Besoyepirozi Besoyepirozi [mailto:besoyepirozi@gmail.com]
Sent: December-18-10 5:46 AM
To: matlab@iran-tribune.com
Subject: Enteghad be darje yek dorooghe yek mozdoore jomhoorie eslami



با سلام دوستانه

با کمال تاسف مطلبی سراپا دروغ علیه سازمان مجاهدین مخصوصا مجاهدین شهر اشرف که نزدیک به دوسال است توسط دولت مزدور مالکی در محاصره است خواندم.خیلی متعجب شدم که چطور یک نیرویی که خود را چپ و مخالف رژیم می خواند مقاله ای را علیه اصلی ترین دشمنان فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بقلم یک مزدور خائنی که مبارزه و سختی های آنرا نکشیده و تاب نیاورده و ابتدا به دامن اجنبی به تیف رفته و سپس در همان تیف به خدمت وزارت بدنام اطلاعات در آمده و با پاسپورت ایرانی به اروپا صادر شده تا خط رژیم را پیش ببرد در سایت خود بگذارد.من به حکم اینکه این عمل یعنی درج مطلب مذکور از مزدور اسماعیل هوشیار خلاف یک انقلابی اصولی است که باید به مخالفان و دشمنان دیکتاتوری مدد رساند و نه به آنان پشت پا و از پشت خنجر زد از شما دوستان و رفقا می خواهم که این مطلب را از روی سایت خودتان یعنی ایران تریبون بردارید و اجازه ندهید تا رژیم فاشیسم دینی از یک مخالف خود علیه مخالفان دیگر سود ببرد و به ریشتان بخندد.

با تشکر و احترام

علی

پناهنده سیاسی

در دانمارک

18/12/2010
 



متاسفانه آقای نصیبی درسالهای اقامت در خارج به جای تلاش برای شناساندن تلاشهای سنماگران داخل کشور و سختی کار آنها در شرایط نظارت و سانسور و شناساندن فیلمهای سنمایی خوب تولید شده در داخل کشور، به سینماگران ایران پریده و حاصل تلاش آنها را به طور کلی و یکجا سینمای جمهوری اسلامی می نامد و از این جهت می توان گفت ه عمر باد داده و خشت بر اب زده است و ارزش فرهنگی کار گذشته خود را هم زیر گرد و خاکی که در این سالهادر خارج بپا کرده پشانده است. در ضمن مگر به راه انداختن سینمای آزاد جنبش شمرده می شود؟ا

شایان


خانم سپهری ، من فکرمیکنم که دررابطه با انتخاب مردم ازالان بهتراست قضاوت نکنیم و حکمی ندهیم . اینکه مردم ایران دریک فضای کاملا آزاد و دموکراتیک چه انتخابی خواهند داشت مربوط به خودشان است حتی اگربه قول شما گنجی و شیرین عبادی و یا هرمارمولک دیگری که باشد . هرچند من شعورنسل جوان را خیلی بیشترمیبینم ولی بازهم حکم نمیدهم که انتخابشان چیست ؟

کاری که من وظیفه خودم میدانم به چالش کشیدن تمامی شاخه های ارتجاع ،...و درزمین سیاست هم تشریح تمامی عوامل دست اندرکاراست . این تشریح نیازی است که باید به آن پاسخ داد . تشریح قورباغه و فرقش با وزغ و تمامی گونه های دیگر...تا به جای قناری رنگ سبزنخورند وقالب نشوند .  درزمین سیاست انواع جاکشهای سیاسی مشغول دوخت و دوز لباس به تن خودشان هستند و کسی دلش به حال مردم نسوخته است . این به چالش کشیدن و تشریح  کارامروزمن است

اسماعیل هوشیار


مطلب تان را با دقت خواندم، ولی نفهمیدم چه اشکالی دارد که به افراد یا سازمان هایی که برای حقوق بشر فعالیت می کنند، کمک مالی شود. در ضمن فراموش نکنید که جمهوری اسلامی با حمایت اکثریت مطلق مردم ایران روی کار آمد. منصفانه، عاقلانه و منطقی نیست که هر پدیده منفی در ایران را به خارجی ها نسبت دهیم. واقعیت تلخ این است که اکثریت مردم ایران امثال گنجی و عبادی را به امثال من و شما ترجیح می دهند. پشت این توطئه خارجی ها نخوابیده، ایراد از خودمان است!

آزاده سپهری

19.10.2010


سلام و خسته نباشید


این حرف هائی می زنی همه درست است. اما یک بار از منظر طبقاتی به مجاهدین و اعمالشان نگاهی بی انداز! مجاهدین بعنوان یک نیروی خرده بورژوا با نبودن نیروی طبقاتی دیگری که توان مقابله با سیستم سرمایه دارد، به نظر من سرنوشت شان جز این چیزی دیگری اگر می شد، مورد تعجب می گردید. این نیروی خرده بورژوا در مصاف با برادربزرگش یعنی بورژوازی نمی توانست دوام بیاورد و عملکرد یک نیروی خرده بورژوا را از خود بروز دهد. خزده بورژوازی تا زمانی که مثلن بقایای فئودالی و یا نیروئی از بیرون کشور محل تولد و فعالیتش را تهدید می کند، می تواند ادعای انقلابیگری را داشته باشد، بعد از آن وامانده می شود. مجاهدین از نظر سیاسی در سال 1360 و بعد از پیمان بستن با بنی صدر بعنوان یکی از نمایندگان قاتل بورژوازی ایران که سرش به سرمایه داری جهانی بند بود و حزب دموکرات کردستان ایران که یک نیرو ارتجاعی و کمونیست کش بود، دهقانان بی زمین را به جرم تشکیل شورا در طویله زندانی می کرد و اجازه به قول خودش تجاوز به مالکیت را به هیج کس نمی داد و اگر خمینی لب تر می کرد ایشان دم تکان می داد، دیگر فاتحه هر چه انقلابیگری خورده بوروائی را خواند و گذاشت کنار. اگر شما انسانهای صادق و شاید برخاسته از دورن پایمال شدگان، سال های درازی هنوز در توهم بودید، گناه از مجاهدین نبود، بلکه از نبود نیروی انقلاب یعنی طبقه کارگر که توان به مصاف طلبیدن سرمایه و دولتش را داشت و دارد، باید جستجو کرد.

حمید قربانی


جلیل محمدرحیمی پدر دلاوری که فرزندانش سربه راه آزادی نهادند... پس از سال‌ها مبارزه و مقاومت در برابر رژیم‌های شاه و خمینی روز گذشته درگذشت

.

 نه زندان، نه شکنجه و نه داغ فرزندان هیچ‌یک نتوانستند خدشه‌ای در اراده‌ی تسلیم ناپذیر او وارد کنند. فوت این پدر را به خانواده‌ محمدرحیمی به ویژه به همسر قهرمانش مادر صونا، به فرزند دلاورش ابراهیم (عباس) محمد رحیمی و سپهر محمدرحیمی تسلیت می‌گویم.
اسماعیل هوشیار
23.06.1389


To: hoshyaresmaeil@yahoo.comسلام

.نوشته ات را در مورد هایده همتی میخواندم. با وجود اینکه برایم تازگی نداشت مرا باردیگر متاثر کرد

.برایش متاسفم

شرایط ناهنجاری که در اشرف پدید آمده پیش از هرچیز محصول تصمیم گیری های نادرست وتن دادن های باور

.نکردنی خود ساکنان آن است

پس از افتادن حکومت پیشین عراق وبوجود آمدن امکان بیرون آمدن مخالفین، هرکس خود تصمیم گرفت که چه

. کند و دیگر آنها خود هم زندانبان وهم زندانبانان آنجا هستند

نمیتوان گفت نسلی که خود را آگاه ترین وبا اراده ترین وشجاعترین و ترین های دیگر میداند درقبال تصمیمی که

.میگیرد وکاری که میکند مسئول نیست وتنها دیگران باید برایش دل بسوزانند

.دراشرف نیرویی نیست که بتواند چیزی را تحمیل کند غیر از همان افرادی که در آنجا هستند

.فرصت به همه داده شد تا اگر حرفی دارند بگویند واگر میخواهند از سازمان و اشرف خارج شوند

.هرتصمیمی بهای خودش را دارد والان دارند به راهی میروند ویا برده میشوند که خود خواسته اند

من زیاد نگران این جریان نیستم زیرا اگر ایرانیان به دنبال امام زمان باشند که رژیم وجناحهایش کامل وجا افتاده اش

را دارند ومردم بهای سنگینی را برای تعویض آن نخواهند پرداخت. اگرهم بخواهند به قول "علما" از امام زمان

.خروج کنند دیگر به دنبال امام زمان دیگری نخواهند رفت

.اگرارتجاع درایران سقوط کند شاخه هایش را هم با خود خواهد برد

شاد باشی

حمید . 12.08.2010


سلام آقای هوشیار
من می خواستم از شما تشکر کنم به خاطر اینکه بالاخره ما کسی را پیدا کردیم که خودشه و خودش و نه دمش به جایی وصله و نه دنباله پوله . بلکه هدف مشخصی از کارشون دارند و خلاصه ما به شما خیلی اعتماد داریم و می دانیم که خدارا شکر نه مجاهدین بدونه عمامه و نه آخوند با عمامه را قبول دارید و جز آزادی برای کشورت هدف دیگری نداری .

 من خواهرم در زندان اشرف هستش و اشراف داریم به داستان این مجاهدین در اشرف . واقعیت اینه که اشرفیها به قول خودشان هیچ کاری نخواهند کرد و خبر ندارند که بدبختها فقط برای استفاده مریم و مسعود هستند وگرنه آخه اگه هرکسی کمی فکر کند به چه دلیل اینها باید اونجا بمونند . نه مثل قبل سلاح دارند که ما بگوییم می خواهند جنگ نظامی بکنند و نه اینکه اونجا کار سیاسی حتی می توانند بکنند . الا اینکه مریم و مسعود برای حفظ بقا خودشون نیاز دارند که بگویند که ما رهبر این آدمها هستم و خلاصه قر و فرشان را اینجا بدهند . اون بدبختها اگر اینجا بودند برای آزادی کشورشان خیلی کارها می توانستند بکنند مثل بقیه ولی اونجا فقط باید کار کنند اون هم بیگاری و نخوابند و کم خوابی بکشند و خسته بشند که به دنیای آزاد فکر نکنند و اسمش را گذاشتند مبارزه ودل خودشان را خوش کردند که مبارزه می کنند . دلم خیلی براشون می سوزه
ولی جدا از اینها باید بگویم که کسانی هستند که از سازمان جداشده هستند ولی دوباره سازمان اونها را خریده و مادرم می گفت که اینها دیگه از همه بدتر هستند  .  چون به نظر ما هیچ فرقی بین رژیم جنایتکار و این مدل آدمها نیست و از چیزی دارند دفاع می کنند که خودشان با چشم دیدند که چی بوده و چه جنایاتی که شده بوده و مخفی می کنند . سازمان مجاهدین هیچ جایی در بین مردم ما ندارد و برای میتینگ مسخره که در پاریس داشتند ما به چشم دیدیم که بهنام و خانم بهشته چطوری التماس می کردند از ما که برویم و برایمان هم پول می دهند و هم کرایه قطارمان را و دیدیم که افغانیها را چگونه با اتوبوس پر می کردند و می بردند . شخصا آقای بهنام به سویس آمده بودند و التماس می کرد و می گفت که این بار این نشت چیزهایی جدید دارد و همه هستند و فقط مجاهدین نیستند وحزب سبز به مجاهدین پیوسته ما مادرم بهش گفت که ما از شما دل خوشی نداریم و علاقه ای هم نداریم .
ولی واقعیت این بود که ما دیدیم که چه کسانی برای میتینگ پاریس رفتند .
به هر حال از شما تشکر می کنم و مرسی از اینکه ما می توانیم اعتماد کنیم و حرفهایی را که داریم بگوییم
این را می گم چون بعضی ها که وب سایت دارند متاسفانه یا با رژیم کار می کنند و یا با مجاهدین و نیاز داشتیم به یک  شخص که مستقل باشد
تشکر می کنم

نفیسه



با سلام به شما اقای اسماعیل هوشیار
من اغلب مطالب شما را نگاه می کنم و دلم نیامد که بدون اینکه واقعیتی را اینجا بیان نکنم بروم . من شما را می شناسم و من هم مثل شما در زندان اشرف و بعد هم تیف بودم ولی شخصا با شما رابطه ای نداشتم و صحبتی حتی نداشتم . کسانی هستند که به مطالب شما واکنش خیلی بدی نشان می دهند و جالب اینجاست که اونها رو هم می شناسم که روزی می گفتند که مجاهدین همه چیزشان را از انها گرفتند و زندان رفتند در اشرف و شکنجه شدن و شاهد کشتن کسانی حتی بودند و .... ولی جالب اینجاست که این انسانها به نظر من اینها هرگز کسانی نبودند که برای مبارزه از ایران فرار کرده باشند و به قول خودشان همانهایی کستند که سازمان در ترکیه به انها گفت که ما شما را کمک می کنیم که بروید اروپا ولی انها را گول زده و بردند اشرف  . چیزی که برای این افراد مهم است که کی پول می دهد و کی خانه و کی کار و .. و حالا مهم نیست که رژیم باشد و یا خواهر مریم و برادر مسعود . اینکه سازمان و رژیم چه جنایاتی می کنند . این مهم نیست و مهم این است که چقدر می دی که من سکوت کنم و یا اگه هم بیشتر بدی ازت دفاع می کنم .  کسانی را دیدیم که بر علیه شما نوشتن ولی انها را هم در ملاقات با برادر بهنام هم  دیدیم ولی بماند که اینها .......... ولی من و دیگر دوستانم به شما می گوییم دمت گرم و افرین به شهامتت و افرین به قدرتت که کسی نتونسته تو را بخرد و از روز اول که ضد رژیم جنایت کار بودی و هستی و کسی نمی تونه به تو بچسپونه که برای رژیم ایران کار می کنی و این دروغی بیش نیست و سازمان  هر وقت کسی دستش را رو می کند اولین حرفی که می زند می گوید طرف برای رژیم کار می کند که چهره خرابی کند ولی در مورد تو هر کاری هم بکند نمی تواند به این دلیل همه ما شاهد بودیم که تو از روز اول مستقل از این داستانها بودی و انسان ازادی خواه واقعی هستی که حاضر عوض کردن شرافتت برای پول نبودی و نیستی
من شخصا به تو تبریک می گویم که همواره افشا کردی هم رژیم و هم مجاهدین رو که برای ماهایی که هردو را می شناسیم می دانیم که هردوی اینها یکی هستند منتها یکی در لباس اخوندی و یکی در لباس رنگی
با تشکر از شما و موفق باشید 
آزاد



اسماعیل جان حرف های شما کاملا منطقی و قابل هضم است مانده ام که چه بگویم در کشور سوئیس با کمال تاسف منافع و به دنبال آن مسائل پشت پرده ضد حقوق انسانی به جای پناهنده واقعی نشسته است لکه این ننگ هیچوقت از دامن این دولتهای ضد حقوق انسانی پاک نخواهد شد من و امثال شما تمام عمر را اینجا نخواهیم ماند و روزی که این رژیم عوض شود به کشور عزیمان بر خواهیم گشت اما هیچ وقت این ظلمی را که در این کشور به ما کردنند فراموش نخواهیم کرد؛من حرفهای زیادی دارم و نوشته های فراوانی اگر روزی مطمئن شوم که صدای درد دلم به گوش این به اصطلاح مدافع حقوق بشر خواهد رسید و چون یک سیخ به اعماق گوشهایشان فرو خواهد رفت آنها را منعکس میکنم تا دنیا بداند به چه جرمی ما باید در طول عمرمان یک زندانی بی هویت باشیم؟
دوست عزیز کجای این دنیای ضد بشری امن و امان است؟تیف که به دست امریکائیها اداره میشد را دیدیم و اینجا در کشور سوئیس مهد آزادی و دمکراسی البته به شیوه خودشان را نیز دیدیم مانده ام که چه بگویم ؟؟؟ شما را به درود دوست عزیز
قربان شما رضا
10.07,2010
 



گنجی و سایر اعضای این رمه بی سرو پا،حاصل سیستمی هستند که " مذهب " و در کشور مااسلام نام دارد.در حلقه تکرار مکرر و بی وقفه فاجعه در سرزمین ما ایران گنجی ها از یکسو ژائیده مذهب اند و از سوی دیگر فروشنده و سازنده و مبلغ آن
تا ای حلقه بریده نشود. تا مذهب و عرفان این دو شاخه جهنمی خرافه و تباهی از فرهنگ ما زدوده نشود تا کتاب باطلی به نام قران محترم باشد و پلید خرافه سازی چون مولوی و عطار مورد ستایش فرقی در قضیه نخواهد کرد
مشکل فقط گنجی یا سروش یا آن بیسواد ابله علی شریعتی نیست. مشکل آن گروه عظیمی است که با تکرار و قبول اباطیل اینان زنده بودنشان را ممکن میکنند
بجای فقط تلاش برای افشای گنجی که البته قدر و ارزش خود را داردباید همت را در پاک کردن خاک باغچه ای خرج کرد که این کرم ها را امکان نشو و نما می دهد
حرف های بسیاری هست   که در این مختصر نمی گنجد
علی سپاسی



خودتان را بیش از پیش فر یب ند هید اسلام ناب محمدی همین است که در ایران وجود دارد و 30 سال است که اجرا شده و دوام دا رد
توکلی


سلام اقاي هوشيار

  اميدوارم خوب خوش سلامت باشيد چند وقتي هست كه مطالبتون رو مي خونم وامشب كه مي خوندم احساس كردم بايد براتون ايميلي بفرستم كه تشكر كنم وتحسين واينكه پاینده باشی اسماعيل هوشيار
و متاسفم كه اينهمه رنج كشيديد
راستش وقتي مطالب زندان تيف رو مي خونم دائما اين سوال تو ذهنم تكرار ميشه كه مگه ممكنه كه آدمها با آدمها اين كارو بكنند شايد علت اين سوالم كه ناخوداگاه در ذهنم تكرار ميشه اينه كه آدما رو با عيار سادگي و وجودي خودم ميسنجم كه اين سوال به ذهنم مياد نمي دونم

بهرحال اميدوارم روزي برسه كه انسانيت براي همه ي آدماي روي زمين چنان ارزش والايي داشته باشه كه چنين راحت زير پا لگدمال نشه
لحظه هاي پر از شادي و موفقيت وپيروزي رو براتون آرزو ميكنم
لیلا



خسته نباشید دست مریضادازاینکه اعمال غیر انسانی وغیر اخلاقی امریکائیها را رو می کنید دستت درد نکند وارزومندم در تمام مراحل زندگیت موفق و پیروز باشید
علی بخش آفرنینده



پرچهارراه پاورمردم اینک جنازه ایی است که بردارخودمی پوسد .تااین جنازه خاک شود چندین هزارکاروان جنازه بسوی گور روانه است .من سرنوشت خونپارمردم خویش را به تجربه زیسته ام.

sepehr 


دررابطه با مطلب موسوی و خرد جمعی

سلام

موسوی درسال 60 مستقیم توی کشتار زندانیان سیاسی دست داشته است پیرو ایدئولوژی خمینی فاشیست پوده یکی ازخواستهای لاجوردی این پود .همه ای مسئولین اگر په نظام جمهوری اسلامی وخط امام معتقد هستند .پاید درکشتار زندانیان سیاسی شرکت داشته پاشند من خودم زندانی سیاسی سال60 پودم خیلی چیزها داخل زندان دیدم وسرخودم اوردن .

پدرود 



باسلام خسته نباشید امیدوارم همیشه تندرست و سلامت باشید و در مبارزه ات موفق و پیروز از اینکه می بینم خاطرات زندان تیف را مینویسید خوشحالم  چندی پیش  یکی دوستان ادرس سایت شما را به من داد که من هر از گاهی   از ان دیدن می کنم  امیدوارم در تمام کارهایت موفق و پیروز باشید   بدرود

 رضا گوران 18.04.2010

 


از بهداد در حاشیه مطلب فوائد.....رنگ سبز

http://www.tipf.info/favaed,rang,sabz,ensha.htm

 

.دنیای ما،دنیای رنگ هاست

.هرچیزی به رنگش دیده میشود.اگر رنگ اشیاء را از آنها بگیری دیگر دیده نخواهند شد

.میشود رنگشان را عوض کرد.آنهارا به رنگ دیگری در آورد.اما سرانجام باید رنگی داشته باشند

.بی رنگ که باشند اصلا دیده نمیشوند

اشیاءخودشان خودشان را رنگ نمیزنند.بقیه را هم رنگ نمیزنند.یکی دیگر است که می آید

.وآنها را رنگ میزند

.هر رنگی که بخواهد میزند.آنطوری رنگ می زند که قرار است دیده شوند

.آنطوری که فکر میکند روی بقیه تاثیر میگذارد.بیشترین تاثیر را میگذارد

.حتما هدفی دارد که رنگ میزند یاشاید نفعی .بیخودی کسی چیزی را رنگ نمیزند

.آدم ها هم رنگ دارند.هرکس رنگی دارد

.آدم ها اما خودشان، خودشان را رنگ میزنند یعنی به رنگ دیگری در می آ ورند

.به رنگ  روز .رنگی که فکر میکنند روی بقیه تاثیر میگذارد.بیشترین تاثیر را میگذارد

.آدم ها بقیه را هم  رنگ می زنند .یعنی رنگ میکنند.خودشان را رنگ میزنند که بقیه را رنگ کنند

.حتما هدفی دارند که رنگ میکنندو حتما نفعی .بیخودی کسی کسی را رنگ نمیکند

.رنگ بعضی از آدم ها سیاه است .رنگ آنها شاید از اول سیاه نبود اما به مرور زمان سیاه شده است

.کارهایی  کرده اندکه سیاه شده است .خیلی سیاه

.همانهاییکه سیاهی را به ایران آوردند وزیر رنگ آن تا توانستند بستند،زدندِ،کشتند،بردندوخوردند

رنگ خیلی ها سرخ است .مثل بچه های سال شصت ،بچه های سال شصت وهفت و

.بچه هایی که از نسل آنها باقی مانده اند

.رنگ بعضی ها سرخ میشود

.مثل ندا

.مثل همانهایی که در خیابانها به سرعت از رنگ سبز عبورمیکنند وسرخ میشوند

. در این میان بازار رنگ سبزمدتی است داغ شده است یا آنرا داغ کرده اند

.خیلی ها دنبال رنگ سبز رفتند اما زود از آن عبورکردند

تعدادی در آن گیر کرده اند وحالا حالاها کار دارد تا عبور کنند اما دیر یا زود خواهند دانست

.که در سراب رنگ سبز دنبال آب نگردند

.مضحک اما سیاه هایی هستند که این روزها دارند تند وتند به خودشان رنگ سبزمیزنند

.دست اندر کاران وهمدستان شکنجه وقتل عام، یادشان افتاده که شکنجه عملی ناپسند است

.دست اندر کاران وهمدستان کودتای موسوم به فرهنگی  به یاد آزادی بیان افتاده اند

.وگاهی حرفهایی که هر رنگ فروش ساده ای را هم به خنده می اندازد

.رنگ سبز هر رنگ سیاهی را نمی پوشاند.این سیاهی ها را اصلا نمی پوشاند

دیر یا زود همه آنهایی که با رنگ سبز به راه افتاده اند سیاه ها را، با رنگ سبزشان

.پشت سر خواهند گذاشت.وبه راه خود خواهد رفت .راهی که باید بروند

.بگذارهرکه میخواهد، خودش را رنگ بزند

 .زمان رنگ کردن دیگران دیریست گذشته است

حمید محبی

 


 

مطلبی از شما خواندم با عنوان " عطف به وظیفه یا به نتیجه !؟

دنیای عجیبی است نه !!! یک عده دارند خودشان را میکشند که یک وقت کسی حمله نکندوآنها را

.بکشد.آخر آدم باید زنده بماند تا شهید بشود یا شهید بشود تا زنده بماند

.وقتی مرگ نوعی زندگی است چرا زندگی نوعی مرگ نباشد

.در دنیای هردمبیل ما میشود برای حمایت از اعتصاب غذا افطاری مفصل داد

اعتصاب غذا کنندگان هم البته با شکم گرسنه باید از افطاری مفصل برای عده ای حلوا خورحرفه ای

.حمایت کنند

.ابتدا قرار بود هرکس درپیشاپیش صف بر زمین افتاد دیگری جای اورا پرکند

خوب بعد قرار ها عوض شد وقرار شد یک عده هرگز بر زمین نیفتندوبقیه هروقت افتادندخودشان

جای هم را پرکنندویا اصلا نکنند.چه فرقی میکند؟مهم این است که آنهایی که باید زنده بمانند

.حواسشان هست وبه موقع فیض شهادت را برای نیازمندان جا میگذارند

آیا این منتهای پاکبازی نیست؟پس چیست؟

من باکسانی که تن داده اند که فکر نکنند وکس دیگری برای آنها تصمیم بگیرد به دلایل عدیده

.کاری ندارم

دلم به حال تعدادی میسوزدکه میدانم دلشان برای هوای تازه لک زده بود اما دیگر توان ایستادن

در مورد اجبار ویا رمق حرکت نداشتندومنتظردستی که هرگز وجود خارجی ندارد بودند تابیاید

.وآنهارا ازمهلکه به در ببرد

وضع آنهایی که بعد از چند فاز سکتاریزم نمیدانستند در کجای جهان ایستاده اند وفکر میکردند

.که آمریکا دوست بچه هاست البته ازاین رقت بار تراست

آیا دنیای جالبی نیست؟میشود با رژیمی که نخست وزیر آن موسوی است مبارزه قهر آمیز کردو

میتوان از موسوی حمایت هم کرد.این را فقط آدم انقلاب کرده میفهمدکه البته نبایدسعی کند

.چیزی را بفهمد وفقط باید خودش را بسپارد

فعلا هم آنهایی که باید زنده بمانند وهم آنهایی که باید بمیرند تا آن یکی آنها زنده بمانند دارند

.کارشان را انجام میدهند.آنهای اولی که جایشان خوب است

.شک دارم آنهای دومی بدانندکه اگر این کار را نکنند پس چکار باید بکنند

.خسته ات نکنم شب به خیر
بهداد از اروپا



 

 


دوست عزیزآقای هوشیار، راه اندازی سایتتان را به شما تبریک میگویم. چند دهه ایی است که انتخاب کرده ایم با ارتجاع درهرشکلی مبارزه کنیم. این مسیرسختی ها وبالا وپائینی های خودش را داشته ؛دارد ؛ وخواهد داشت.خوشحالم که همچنان درمبارزه ات با ارتجاع پا برجا هستی؛ و با باز کردن این سایت تجارب چندین ساله خود را با دیگران تقسیم می کنی.خوشحالم که سختی چند سال اخیر در"تیف" کمرت را خم نکرده وترا مصمم تردرمبارزه ات؛که همانا مبارزه با ارتجاع است؛ کرده است..دراین مسیر برایت آرزوی موفقیت میکنم  
 
02.02.2009
ناهید همتی

(عاصفه)

 


 



به آقای" خروس "و خوانندگان سایت تیف
مطلب کرم اسلامی زاده را خواندم. چند نکته به ذهنم زد که تصمیم گرفتم ،آن نکات را با خوانندگان سایت تقسیم کنم  
در عصر پیشرفت و امکانات ارتباطی ،ظاهرا فرصت دیالوگ هم دیگر نیست.چون همه ما آنقدر دنبال کار و زندگی و مبارزه و مارک زدن هستیم ،که وقتی برای فکر کردن باقی نمی ماند! پس ساده تر و راهتر است که هر چه سریعتر و قبل از باز شدن هر بحثی ،با زدن یک یا چند مارک ، تاثیر هر حرف یا بحثی را مثلا خنثی کرد
چه راحت ، چه ساده ، و چه بی دلیل آدمها تقسیم بندی میشوند. اگر اسماعیل هوشیار آدم کوچک یا خودفروخته ایی باشد، مطمئن باشید که رژیم ولایت فقیه از "دروغهایش" سودی نخواهد برد. و اگر سازمان مجاهدین همیشه حق است ؛باز هم مطمئن باشیم که با حرف اسماعیل هوشیار ،چیزی از این حقانببت کم نمیشود. ولی اگر فارغ از هر "حقانییتی" حرفی برای زدن هست ؛ بهتر است همین الان زده شود
آیا آزادی بیان در دنیایی دموکراتیک "تبصره" هم دارد؟ چرا حرف زدن ، در اینجا هم جرم است ؟
اگر به آزادی و دموکراسی واقعا ،باوری هست ،پس به انتخاب دیگران ؛ مارک نزنیم و بگذاریم تا هر انسانی از دلیل وصل و جدایی و مسیر زندگی خود ، بگوید و بنویسد.این از نظر من همان شجاعت است و نه ،هیچ چیز دیگر
و نکته آخر به کرم اسلامی زاده . همانطور که متوجه شدی و اشاره هم کردی؛ آقای هوشیار در ابتدای کتاب و سایتشان نوشته اند,

"تقدیم به کسانی که از شور به شعور رسیدند و در مرز بندی با ارتجاع غالب و مغلوب ایستاده اند"
معنی و مفهوم این جمله برای همه واضح است! یعنی اینکه به تو و امثال تو هیچ ربطی ندارد

دریا از اروپا

*********************

اطلاعیه مربوطه در پی دی اف

 

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس با ما